دانلود رمان اسم من آلیاست جلد دوم
خلاصه رمان : آلیا: در بیشتر روزهای زندگیم به این سوال بزرگ که پنهان شدن پدر و مادرم هست فکر می کنم.
حتی چند وقتی است که قصد دارم برای پیدا کردن جواب همه سوال هایی که در سر دارم از این عمارت خارج شوم.
خیلی دلم می خواهد به دنبال حقیقت زندگیم بروم، من باید برای رسیدن به این هدف رضایت و اجازه آقای خان را بدست بیاورم…
در همین افکار بودم که یک دفعه خوردم به یک شخصی، داشتم می افتادم روی زمین که من را گرفت.
آن شخص یک پسر بود و…
قسمتی از داستان رمان اسم من آلیاست جلد دوم
“وارون”
دیگه همه چی دستگیرم شده بود سید با رفتنش خیلی کمک کرد…
از بایگانی شرکت فهمیدم که این همه علاقه شاهرخ خان به الیا چی بوده؟
پس بچه برادرته! خیلی خب آقای خان وقت انتقامه…
دیگه این همه سال انتظار کافیه…
الان دیگه منم و تو…
نه پسرت هست نه بچه برادرت…
وسایلم رو جمع کردم، ساعت حدودا چهار بعد از ظهر بود.
برای پس گرفتن یک امانت قدیمی دارم میرم دست بوسی آقای خان چه شود…
“آلیا”
حدودای ساعت سه بود که به هتل رسیدم، کل مسیر راه اونقدر اشک ریختم که چشمام شده بود کاسه خون…
رسیدم هتل و رفتم داخل اتاقم…
سید با چهره پریشونی که رو مبل نشسته بود با شتاب بلند شد.
کاترینا هم که نگرانی کل چهره اش رو گرفته بود…
– سید: معلومه تو کجایی هااان؟؟؟ می دونی من چندبار مردم و زنده شدم، چرا گوشی رو جواب نمیدی؟ کجا بودی؟…
– الیا: اَه، بسه هرجا بودم…