دانلود رمان اشراف زادههای شیطون
خلاصه داستان: یک خاندان فوق اشرافی که توی این خاندان رسمه وقتی بچه ها به سن قانونی می رسن یعنی ۱۸ سالگی باید مستقل بشن.
یعنی باید خودشون مسبقل زندگی کنن.
ولی بدون اینکه خودشون متوجه باشن کارهاشون به بزرگترهای خاندانشون گزارش میشه…
قسمتی از رمان اشراف زادههای شیطون
اتروان, ســــــــــــــاکــــــــــــت چند بار باید یه حرفی رو بزنم؟؟
چند بار باید یه حرف رو به شما ۶ نفر زد؟؟؟؟
مثلا ۱۸ سالتونه کی می خوایین بزرگ شین؟؟
تا یک هفته دیگه باید مستقل باشین اینطوری میخوایین مستقل زندگی کنید؟
مثلا شماها از خانواده اشراف هستین اونم نه هر خاندانی, خاندانی که بی ربط به خاندان سلتنطی نیست.
چند بار باید قوانین رو به شماها یاد داد؟؟
قانون اول: هیچ کدوم از شماها حق رانندگی ندارین چون در شأن یک اشراف زاده ی اصیل نیست.
قانون دوم: اگرم می خواستین رانندگی کنین با سرعت مجاز, نه با سرعت غیرمجاز و نه با صدای موزیک بلند.
قانون سوم: این طرز لباس پوشیدن نیست.
وایییییی خداا مخم ترکید چقدر این زر زد (حرف زد) ببخشیدااا, ولی واقعا برامون مخ نذاشت حالا یه بار ه*و*س* کردیم بریم دور دور با صدای موزیک بلند بعدم مگه لباس پوشیدن ما چشه؟؟
حالا خوبه میگن تا یک هفته دیگه باید مستقل زندگی کینم انقدر گیر میدن.
اتروان, این صدای یکی از معلم های آموزش ما بود که داشت من رو مخاطبش قرار می داد البته بعد از یه قرن قانون قانون کردن هوففف.
اتروان: بله آقای شاملو.
شاملو: قانون پنجم, این طرز ایستادن نیست.
اتروان: مگه چطور ایستادم؟
شاملو: اترووووواااااان.
واقعا مخم داشت می پوکید قبل از این که بره کل عمارت رو خبر…