دانلود رمان الماس جاودانگی
خلاصه رمان: در کشوری دور افتاده، مردمانی معتقد بودند که هفت ستارهای که در شب چهاردهم ماه آخر به روشنی دیده میشوند، خاصیت جادویی دارند.
آنها اعتقاد داشتند زمانی که این هفت ستاره در یک خط قرار بگیرند و به صورت یک ستارهی بزرگ نورانی دیده شوند، به کودکی که در آن شب به دنیا میآید، قدرتی خارقالعاده میدهند.
هر صدسال یکبار این هفت ستاره به یک خط میشوند که در یکی از آن صدسالهها، سه کودک به طور همزمان در سه نقطهی مختلف شهر به دنیا آمدند.
طبق افسانهها، این هفت ستاره قدرتی به آن سه کودک داد که آنها را از انسانهای عادی فراتر میبرد.
این سه کودک که یک دختر و دو پسر بودند با گذشت زمان و بزرگشدن، روزگار آنها را با هم آشنا کرد و هر یک متوجهی قدرت دیگری شد.
همهچیز به ظاهر عادیست تا اینکه نشانههایی از الماسی با قدرت جاودانگی به میان میآید…
سخن نویسنده رمان الماس جاودانگی:
نویسندهی تازهکار نیستم و چندسالی هست که مینویسم و یکی از کتابهام هم به چاپ رسید.
اما چون زیاد تو فضای مجازی فعالیت نکردم، زیاد شناختهشده نیستم.
میتونم به خوانندههای داستانم این اطمینان رو بدم که حتما خوشتون میاد.
البته اگر به این ژانرها علاقه داشته باشین.
امیدوارم من رو همراهیم کنین.
تشکرهای شما قوت قلب نویسندهست.
همچنین نظراتتون میتونه به قلم نویسنده کمک کنه.
پس تنهام نذارین.
با تشکر
قسمتی از رمان الماس جاودانگی
در اتاق را باز کردم و درحالی که چشم راستم را میخاراندم، وارد سالن بزرگ کتابخانه شدم.
همهجا تاریک بود و فقط تعدادی شمع در گوشه و کنار سالن، تاریکی مطلق…
دانلود رمان الماس جاودانگی
خلاصه رمان: در کشوری دور افتاده، مردمانی معتقد بودند که هفت ستارهای که در شب چهاردهم ماه آخر به روشنی دیده میشوند، خاصیت جادویی دارند.
آنها اعتقاد داشتند زمانی که این هفت ستاره در یک خط قرار بگیرند و به صورت یک ستارهی بزرگ نورانی دیده شوند، به کودکی که در آن شب به دنیا میآید، قدرتی خارقالعاده میدهند.
هر صدسال یکبار این هفت ستاره به یک خط میشوند که در یکی از آن صدسالهها، سه کودک به طور همزمان در سه نقطهی مختلف شهر به دنیا آمدند.
طبق افسانهها، این هفت ستاره قدرتی به آن سه کودک داد که آنها را از انسانهای عادی فراتر میبرد.
این سه کودک که یک دختر و دو پسر بودند با گذشت زمان و بزرگشدن، روزگار آنها را با هم آشنا کرد و هر یک متوجهی قدرت دیگری شد.
همهچیز به ظاهر عادیست تا اینکه نشانههایی از الماسی با قدرت جاودانگی به میان میآید…
سخن نویسنده رمان الماس جاودانگی:
نویسندهی تازهکار نیستم و چندسالی هست که مینویسم و یکی از کتابهام هم به چاپ رسید.
اما چون زیاد تو فضای مجازی فعالیت نکردم، زیاد شناختهشده نیستم.
میتونم به خوانندههای داستانم این اطمینان رو بدم که حتما خوشتون میاد.
البته اگر به این ژانرها علاقه داشته باشین.
امیدوارم من رو همراهیم کنین.
تشکرهای شما قوت قلب نویسندهست.
همچنین نظراتتون میتونه به قلم نویسنده کمک کنه.
پس تنهام نذارین.
با تشکر
قسمتی از رمان الماس جاودانگی
در اتاق را باز کردم و درحالی که چشم راستم را میخاراندم، وارد سالن بزرگ کتابخانه شدم.
همهجا تاریک بود و فقط تعدادی شمع در گوشه و کنار سالن، تاریکی مطلق…