دانلود رمان بازگشت گیسو
خلاصه رمان : داستان این رمان در مورد دختری به نام گیسو می باشد.
خانواده ی او مذهبی و دارای عقیده ای خاص هستند، اما گیسو با خانواده اش ناسازگاری می کند.
او بی اعتنا به نصیحت های خانواده اش، مسیر زندگیش را تغییر می دهد.
اما طولی نمی کشد که در این مسیر عاشق می شود و دوباره به شخصیت و اصالت خودش باز می گردد.
قسمتی از متن رمان بازگشت گیسو
به مقابل خود خیره بود و به این فکر می کرد که وقتی به خانه بازگشت چه جوابی بدهد که نه سیخ بسوزد و نه کباب…
از دروغ گفتن متنفر بود اما این روزها عجیب به دروغ گویی عادت کرده بود.
حالا دیگر یکی از خصلت های اصلی او به شمار می آمد.
تقصیر خودش که نبود، معنی آزادی را در دروغ و دروغگویی می دید و چاره ای نداشت.
اگر به دروغ متوسل نمی شد که کارش راه نمی افتاد…
_ گیسو، گیسو… یک لحظه میای اینجا…!!
برگشت و به «نیاز» دوست صمیمی اش نگاهی انداخت، کنار مرد جوانی ایستاده بود و با لبخند به گیسو می نگریست.
گیسو با بی میلی از جای خود برخاست و به آن سمت قدم برداشت خودش هم از این وضع آن چنان راضی نبود اما نیروی پنهانی او را وادار می کرد که به کارهایش ادامه دهد.
به آن دو نزدیک شد و گفت:
_ جانم عزیزم؟!
نیاز به جوانی که کنارش ایستاده بود اشاره کرد و گفت:
_ گیسو، ایشون آقای صمدی هستن، شهریار صمدی…
با لبخند مصنوعی به سمت جوان برگشت و با بی رغبتی گفت:
_ خوشبختم جناب، من هم گیسو هستم…