دانلود رمان باز دوباره من و تو
خلاصه داستان: داستان این رمان درباره ی دختری به نام سانیا است.
همه چیز از یک خواب عجیب شروع می شود.
سانیا به خاطر سوء تفاهمی که واسه دوستش پیش میاد، به خاطر دوستش مجبور به انجام یک سری کارها می شود.
که این کارها بسیار زیاد به ضررش تموم می شه.
و با امیرعلی یک سری قول و قرار می گذارن که در بین همه این قضایا امیرعلی مغرور همش سانیا رو اذیت می کنه و…
قسمتی از رمان باز دوباره من و تو
اینجا خیلی تاریکه!
آخه چرا یه راه نجات پیدا نمی شه،
من بتونم از این جا بیام بیرون؟
داد می زنم کمک… کمک سپهر… مامان… بابا… کمکم کنین!
من تنهام خیلی می ترسم! اینجا خیلی سرد و تاریکه!
یک نوری از جلو به چشمانم برخورد می کنه، چشمانم رو می بندم و دوباره باز می کنم. یک پسره که هی داره از من دور و دورتر می شه، نکنه سپهره؟؟
صداش زدم…
-سپهر داداشی… برگرد منم سانیا من رو از اینجا ببر!
پسره برگشت اما سپهر نبود، چند دقیقه زل زدم بهش! فقط آروم و با صدایی که خودمم به سختی می شنیدم گفتم کمک!
اشکام بار دیگر سرازیر شد و صدام به سختی در می اومد و نفس نفس می زدم…
یک جور خاصی نگاهم می کرد. دوباره با حالت التماس زل زدم تو چشمانش، پوزخند مسخره ای زد و گفت:
-خودت خواستی! با همون پوزخند مسخره و نگاه سردش ازم دور شد.
صداهای عجیب و وحشتناکی به گوشم می خورد و ترسم را بیشتر می کرد…