خلاصهی رمان : رمان بچه مثبت، داستان دختری به نام ملیسا را روایت میکند…
او در دانشگاه برای جلب توجه پسری که اعتقادات دینی و مذهبی بسیار محکمی دارد با دوستان خود عهدی میبندد، که اگر موفق نشود جلب توجه آن پسر را نسبت به خود جلب کند هر خواستهای که دوستانش از او داشته باشند باید برایشان فراهم نماید…
در واقع داستان این رمان تقابل افرادی از یک نسل با یکدیگر است که اصول اعتقادی و افکاری متفاوت با هم دارند…
قسمتی از متن رمان بچه مثبت
_شخص مورد نظز اومد. بدو ملیسا، اومدش..
_باشه، من که حاضرم، فقط بشین و تماشا کن…
موهایم رو به زیر مقنعهام فرستادم و به سمت اون که حالا در یک قدمیم بود، برگشتم.
صدایم رو کمی متفاوت کردم و گفتم:
_سلام برادر…
جا خورد و فقط یک ثانیه نه بیشتر نگاهش رو به چشمهام دوخت و من تونستم چشمهای مشکیاش رو ببینم.
طبق معمول همیشه نگاهش رو به کفش هاش دوخت و جواب سلامم رو داد و خیلی مودب گفت:
_فرمایشی داشتید؟