خلاصه رمان : شیرین دختری مهربان و زیبا و خوش رو که محض این صفات شخصیتی خوب مورد توجه همگان است،
شیرین در خانوادهای پر جمعیت و تنگدست زندگی می کند که تفاوت ظاهری بالایی با افراد خانواده دارد.
برادری بزرگتر از خود به نام علی دارد که بیشترین محبت را از او می بیند.
و در جریان تلاش های علی، خانواده از تنگدستی رها می شوند…
دایی خانواده و فرزندش فرید برای حضور در مراسم عروسی برادر شیرین از بحرین عازم ایران هستند و فرید به جمع دوست داران شیرین افزوده می شود!
در این میان شیرین متوجه می شود که برادر بزرگش هم به دختری علاقهمند است…
ولی قانع نمی شود اسم و مشخصات دختر را به خانواده خود بگوید!…
قسمتی از متن رمان تقدیر شیرین
زنگ آخر به صدا در آمد و بچه ها دوان دوان از کلاس ها بیرون آمدند تا هر چه زودتر از مدرسه خارج شوند.
من و لیلا هم کیف های خود را برداشتیم و راهی منزل شدیم.
نیمه روز بود و هوا نسبتا گرم…
مسیری که ما برای رسیدن به خانه انتخاب کرده بودیم یکی از کوتاه ترین و متنوع ترین راه ها بود…