خلاصه رمان : داستان رمان درباره شخصی به نام نفس است.
یک دختر سرد که تنهاست و به اجبار می رود که با عموش زندگی کنه، در صورتی که نفس با پسر عموش مثل کارد و پنیر هستن…
اما قضیه اینه که اینجا یک مالکیت داریم که حق شاهکار پسر عموی نفس هست.
در عین نفرت مالک نفسه…
یکم عجیبه اما خواندنش ارزش داره.
اما شاهکار قلب دانشگاه، مردی که با دوستاش لقب خوش تیپ ها رو دارن و…
قسمتی از متن رمان تلافی و اما عشق
جلوی در چند بوق پیاپی زد تا باغبان پیر با عجله دوید و در را برایش باز کرد.
دختر جوان بدون توجه به باغبان پیر ماشینش را داخل برد.
جلوی در ساختمان شکوهمند، عمویش منتظرش بود.
پیاده شد. لبخندی خشک و سردی روی لب کاشت و به سمتش رفت.