دانلود رمان تنهایی های من
خلاصه رمان : داستان این رمان مانند زندگی همه ی انسان ها است.
لحظات تندی آن مثل باد با سرعت می گذرد و لحظات دردناک ما جان می دهد تا بگذرد.
این رمان می خواهد درد یک دختری را نشان دهد که دراین دنیا فقط خدا را داشت.
شاید برخی از آدم ها وقتی دردی به سراغ آن ها می آید بگویند ما دیگر تمام شدیم، دیگر می ممیریم، اما بعد از مدتی می بینیم که آن درد برای ما عادی شده است و ما هنوز هم زنده هستیم و زندگی می کنیم.
باران این داستان با دردها کنار نمی آید، عادت نمی کند…
باران لحظه به لحظه اش با درد می گذرد…
قسمتی از متن رمان تنهایی های من
خوشبختی برای هر شخصی طوری معنا می شود.
برای من در آن روزها شنیدن صدای خنده هایت، آن چشم های زیبایت و کلا هر چیزی که به تو مربوط بود برای من خوشبختی نام داشت.
و من دخترک ۲۱ ساله با تمام تجربه ی کمم می خواستم جوری عشقم را به رخت بکشم که تسلیم نگاه عاشقانه ام بشوی.
گفتم خنده هایت برایم تداعی خوشبختی بود.
اما روز اول زندگی تمام خنده هایت به اخم تبدیل شد.
ولی مهم نیست اخمت را نیز دوست می دارم.
تمام مهربانی هایت به کمربند نامهربان تبدیل شد که به جان عاشق من برخورد می کرد.
هر آنچه از تو به من برسد چون بهشت است حتی اگر جهنم را برایم به ارمغان بیاوری!
روز اول زندگی مان چه زیبا شروع شد.
به یاد دارم وقتی با تمام دردهایم صبح زود…