دانلود رمان دخت پری وار
خلاصه رمان : تقدیر و سرنوشت، گاهی مسیر زندگی هر انسان را به قدری تغییر خواهد داد که حتی خود انسان یادش برود که قبلا چه شخصی بوده و حالا کیست!
دختر این داستان هم درگیر تقدیر و سرنوشتی است که برایش رقم خورده است.
این رمان واقعی نیست و بر اساس ذهن نویسنده خلق شده است، اما شاید واقعی به نظر برسد!
سخن نویسنده: متاسفانه من هیچ وقت خلاصه نویس خوبی نبودم… اما توصیه می کنم که این رمان زیبا را بخوانید.
قسمتی از متن رمان دخت پری وار
در اتاقم را پشت سرم بستم و به تراس اتاقم پناه بردم. نفس نفس می زدم…
یعنی همه چیز واقعی بود؟ چرا حرف های چند ماه پیشش را جدی نگرفته بودم؟
خوشحال بودم، مگر می شود کنار ادوین بود و خوشحال نبود؟
اما همه ی خوشحالی ام دود شد و رفت هوا…
باورش ممکن نبود. آن هم برای منی که برای بقیه از تمام زندگیم گذشته بودم!
منی که به خاطر بقیه همه ی غرورم را زیر پا گذاشته بودم و حالا جز خاکسترم چیزی باقی نمانده بود!
به حیاط نگاه کردم… می دیدم که مادری که همیشه بهش افتخار می کردم چقدر در نظرم تغییر کرده.
از پدرم حیرت کرده بودم.
رادین که دیگر تکلیفش معلوم بود! من که این نبودم… بودم؟
خسته از این دنیا و اتفاقات بدش پشت میز تحریرم نشستم و دفتر خاطراتم را باز کردم. نوشتم و نوشتم…
(خاطرات گذشته، هجده سالگی)
از خوشحالی روی پاهایم بند نبودم، از اینور جست می زدم به آنور و جیغ می کشیدم!
هیچکس به جز خدمتکار در خانه نبود! من برای…