دانلود رمان در آغوش رویا
خلاصه رمان : شیدا چهار برادر دارد، سیاوش که از همه بزرگتر است به شدت شیدا را دوست دارد.
شیدا نمی داند چرا او این همه نگران او هست.
وقتی جنگ می شود، چهار برادر به جنگ می روند، شیدا هم که پرستار است به جبهه می رود.
سیامک برادر شیدا در جبهه مفقود می شود.
شیدا که از سیاوش قول گرفته بود همه برادرانش را سالم بازگرداند به دلیل این اتفاق با سیاوش قهر می کند.
و مدت ها افسرده می شود.
در یک عملیات او در درمانگاه با دکتر حمید پایدار تنها می ماند و دکتر او را به روستایی در کردستان می برد تا بتواند با نیروها تماس بگیرند و از آنجا بیرون بروند.
در این میان اتفاقاتی می افتد که شیدا تصمیم می گیرد با دکتر ازدواج کند.
ولی سیاوش با این ازدواج مخالفت می کند و…
قسمتی از متن رمان در آغوش رویا
آسمان پر از ستاره بود.
ستاره ها چشمک می زدند و در آسمان می درخشیدند.
رقص ستارگان و ماه به قدری جلوی دیدش را گرفته بود که متوجه حضور او نشد.
آهسته زمزمه کرد: دلم برات تنگ میشه!
صدای او را شنید و مثل همیشه آمیخته ای از طنز و گویش آرام در صدایش موج میزد.
– من زود برمی گردم، خیلی زود، این نه سال مثل برق و باد می گذره…
قطره اشکی جلوی چشمش را گرفت…
– تو می خوای بری ایتالیا، چند سال دور از من!
پس… پس من چه کار کنم؟
– من برمی گردم، برای همیشه، تو منتظر می مونی… مگه نه؟
نگاه قهرآلودی به سمتش کرد و موذیانه گفت: اگه بگم نه، چی میگی؟