خلاصهی رمان : خواب عالم عجیبی است، چیزی که انسان را از هوشیاری دور می کند.
خواب انسان را از واقعیت ها دور می کند.
یک صدا برای بیداری بعضی ها کافی است، اما یک صدای کوچک بعضی ها را بیدار نمی کند.
صدای ناقوس مرگ فقط می تواند آنها را به واقعیت نزدیک کند تا از خواب بیدار شوند…
در این جلد از رمان مهمان های دوزخی پا به داستان می گذارند، اما وقتی شیطان پا به جایی بگذارد چه اتفاق هایی می افتد؟…
قسمتی از متن رمان زن خطرناک
به نقطه ای از دیوار خیره می شوم.
دیگه هیچ تقلایی برای باز شدن دست هام نمی کنم.
آروم و ساکت فقط به یک نقطه خیره میشم مثل کار هر روزم…
-به نظرم دیگه آروم شده دست هاش رو باز کنیم؟
دکتر سری تکان میده و میگه: نه هنوز زوده چند هفته از آروم شدنش بگذره…
پرستار: طفلکی جوونه، خیلی دلم براش می سوزه…
صدای حامد توی سرم می پیچه: یگانه آروم، صداتو می شنوند…
با دست جلوی دهنم رو می گیرم.
حامد: چشماتو ببند باید سریع از اینجا بب…