دانلود رمان سرنوشت لجباز
خلاصه رمان : داستان این رمان درباره ی دختری است که یک فکر اشتباه در سرش می آید و تصمیم به انتقامی بچگانه می گیرد، به همین دلیل زندگیه خودش را تباه می کند…
قسمتی از متن رمان سرنوشت لجباز
من. وای وای خسته شدم از حرف های تکراری مامان…
مامان. حالا حرف های من تکراری شده؟ آره؟
من. نه مامان من نمی خوام با شقایق ازدواج کنم چرا انقدر هر روز و هر شب میگی؟!
مامان. پسرم من خیر و صلاح تورو می خوام، آرزومه که خوشبخت شی…
من. مامان من با شقایق خوشبخت نمی شم.
مامان. مگه چه ایرادی داره مادر؟
من. مامان صدتا ایراد داره نمی دونم کدوم رو بگم مامان من سی سالمه بزارین خودم تصمیم بگیرم.
مامان. سی سالت باشه ولی تو هنوز برام ارسام پنج ساله ای فهمیدی دیگه با من بحث نکن امشب با…
من. آخه…
مامان. آخه نداره، همین که گفتم، امشب با بابات حرف می زنم زنگ بزنم قرارو بزاریم.
من. پس بزارین اول این سفر رو به خارج برم کار ضروریه بعدش چشم هر چی شما بگین…
مامان خندید گفت: باشه…
رفت به طرفه اتاقش منم خودم رو انداختم رو مبل یه نفس کشیدم.
چه کار کنم؟ یعنی من باید با اون دختره افاده ای ازدواج کنم؟
وجدان. نه پس ازدواجم نکنی مامانت به اجبار بر سر سفره ی عقد می نشونت.
من. تو چی می گی این وسط…
بلند شدم سوییچ رو برداشتم رفتم بیرون…
*سالی*
هواپیما داشت می نشست.
فرود اومد منم پیاده شدم رفتم تو سالن دیدم رزا داره بالا و پایین می پره…
این دختر دیوانه…