دانلود رمان عاشقانه ترین دروغ
خلاصه رمان : داستان این رمان از زبان یک پسری است که پزشکه، ولی عشق رو باور ندارد و معتقد است هیچ وقت عاشق نمی شود.
تا اینکه بالاخره یک روز او عاشق یک دختر می شود.
یک دختر که زیباییش آدم رو مجذوب و شیفته می کند.
اما این دختر زیبا یک تله است و پسر این رو نمی داند تا اینکه…
قسمتی از متن رمان عاشقانه ترین دروغ
موبایلم داشت زنگ می خورد.
نگاهی به صفحه اش که داشت خاموش روشن می شد کردم.
مامانم بود.
جواب دادم:
_جانم مادرم؟ سلام.
مامان: سلام. چرا اینقدر دیر جواب میدی مادر؟ نمی گی آدم نگران میشه؟
_شرمنده دستم بند بود رویا جونم.
مامان: خیلی خب زبون نریز. امشب بیا اینجا خاله ات اینا میان.
_چشم امر دیگه؟
_نه دیگه فقط قبل از اونا اینجا باش.
_چشم.
_فرحان منو منتظر نزاریــا خداحافظ…
_خدانگهدار…
حالا من اون دوتا عجوج مجوج رو چطوری تحمل کنم؟
نیلوفر و نسترن دخترخاله هام بودن.
از وقتی هم من یادم میاد این مامان خانوم ما گیر داده که باید با یکی از اینا ازدواج کنی.
منم که کلا قصد ندارم ازدواج کنم اگرم یک روزی تصمیم بگیرم که ازدواج کنم با یکی ازدواج می کنم که سالم باشه نه مثل این دوتا که باید از تو مهمونی ها جمعشون کنم.
مامانم هم که این چیزها رو نمی دونه فقط گیر داده باید با یکیشون ازدواج کنی.
با صدای در سرمو بالا گرفتم:
_بفرمایید…
خانم حمیدی بود منشی مطبم.
_ببخشید آقای مهرزاد. من کار دارم می تونم امروز نیم ساعت زودتر برم؟ دیگه مریض ندارین.