خلاصه رمان : داستان این رمان درباره ی دختری پرورشگاهی به اسم سپیده است که توسط زن و شوهری به فرزند خواندگی پذیرفته می شود.
تمام فامیل سپیده رو به عنوان عضو جدید می پذیرند غیر از پدربزرگ مادری و شوهر خاله اش.
این دو شخص مدام به سپیده زخم زبان می زنند تا اینکه…
قسمتی از متن رمان عروسی شیوا
در شبی سرد و بارانی که رعد و برق آسمان گاهی همه جا را روشن و زمانی هم، دیو تاریکی همه جا را فرا می گرفت من و فاطمه دست های همدیگر را گرفته و به آسمان خیره شده بودیم و هر دو از تنهایی به همدیگر پناه آوردیم.
همین طور که سرم بالا بود گفتم:
_فاطمه اگر الان یک خانم قشنگ از آسمان بیاید و بگه هر چی دلتان می خواهد بگویید تا من برای شما انجام دهم تو از او چه می خواهی؟