خلاصه رمان : : داستان این رمان درباره ی دختری است حساس و لجوج اما در عین حال مهربان و خوش قلب!
ولی “هورش” پسر داستان یک پسر تنها است اما در عین حال محکم و جسور!
این دو نفر با هم آشنا می شوند و اتفاقاتی جالب و هیجان انگیز براشون می افتد.
اما در نهایت همه چیز ختم می شود به سر آغاز یک عشق!!
عشقی پاک و احساسی واقعی…
یک دختر از جنس احساس، یک پسر از جنس غرور… ولی رابطه شون پر از دردسر و ماجرا است…
قسمتی از متن رمان عطر نفسات
سرش را در بالشتش فرو کرد تا صدای داد و فریادهای او را نشنود!
عادتش شده بود که هر روز با صدای داد و فریاد های او چشم های خواب آلودش را باز کند.
_هورش… بلند شو! ساعت ۷صبحه! کلاس داری.