دانلود رمان فقط من فقط تو
خلاصهای از رمان : داستان یک دختر و پسر که در یک بوتیک مشغول به کار می باشند و با یکدیگر همکار هستند.
یک پسر پولدار و مغرور با یک دختر عادی از یک خانواده معمولی ولی دارای زبانی که هیچ شخصی از پس او بر نمی آید…
قسمتی از متن رمان فقط من فقط تو
“پسر داستان”
– این حرف آخرمه می فهمی؟
با صدای داد بابا منم مثل خودش میگم:
– پس بچرخ تا بچرخیم آقای صالحی…
بعدم از خانه زدم بیرون و سوار ماشینم شدم.
نفس عمیقی می کشم تا آروم بشم اما از اونجا که آروم بودن توی ذاتم نیست محکم روی فرمون کوبیدم و پامو روی گاز گذاشتم…
بعد از این که به سوئیتم رسیدم در ماشین رو قفل کردم و رفتم بالا…
دوباره مزاحمت های این همسایه بیکار مزاحم شروع شد:
– یه جوری توی فرعی لایی می کشه انگار سر آورده…
سعی کردم دهان به دهان این یکی نشم وگرنه احتمالا درگیر شدن باهاش حتمی بود.
وارد سوئیت که شدم از حرصم خودمو روی کاناپه پرت کردم و یک سیگار از توی جیبم در آوردم…
فکر می کردم محاله بابا پافشاری کنه…
تازه با خودم می گفتم اگه هم خیلی مسر بود من زیر بار نمیرم…
اما با حرف امروزش هر چی راه جلوم بود بسته بود.
یک کلام تو روم گفت:
– اگه این کارو نکنی از ارث محرومی…
آخه بگو آدم حسابی یک کارگر بگیر برای اونجا…
چه کار به من داری؟
اما از اونجا که بابا کلا آدمیه که رو حرفش می مونه این منم که این بار باید کوتاه بیام تا الان هم…