دانلود رمان ما شیطون نیستیم
خلاصه داستان: داستانی برای پند، نصیحت و عبرت گرفتن آدمیان از حقایق زندگی است.
داستان و سرنوشت سه دختر جوان که با ورود به دانشگاه و اجتماع، زندگی آنها تغییر میکند.
دخترانی از جنس آرامش و شیطنت های کودکانه که هر کدام در تکاپوی بدست آوردن خلا درون وجودشان هستند.
دخترانی که با تغییراتی در زندگیشان به زیبایی های زندگی پی می ببرند.
پسرانی از جنس آتش و از تبار سختی های روزگار که کم کم با اتفاق هایی که در زندگی آنها رخ میدهد، پی می برند که مقام و پول و شهرت به آنها شخصیت، آرامش، شادی و خنده، نمیدهد.
هر کدام در پی جستجو کردن و یافتن راهی برای خارج کردن زندگی خود از یکنواختی های تلخ و خسته کننده اند.
اما باید دید که عشق، بی اعتمادی، تنفر، گذشته، آینده و سرنوشت، چه چیزی برای آنها با قلم خود خواهد نوشت.
قلمی که اگر طاغت فرسا و تلخ بنویسد، حکمت آفریدگار مهربانش است و اگر زیبا و شیرین هم بنویسد، لطف و کرم خالقش است.
پس با هم ببینیم که ۱)عشق ، ۲)تنفر ، ۳)بی اعتمادی ، با شخصیت های رمان ما ، چکار خواهد کرد…
قسمتی از رمان ما شیطون نیستیم
رمان از زبان فاطمه:
- خواب بودم که با صدای جیغ زینب از خواب شیرینم پریدم.
با ترس روی تخت نیمخیز شدم و به اطرافم با ترس نگاه میکردم.
زینب: فاطی ذلیل شده پاشو دیگه از کلاس جا موندم.
صدبار میگم صبح تا شب نشین به حرف زدن با زهرا.
تو که انقدر خوابت سنگینه، پس چرا تا نصف شب بیدار میمونی.
اه پاشو دیگه .
- اوه خدا به خیر کنه…