دانلود رمان هزار و یک شب گناه من
خلاصه رمان : داستان رمان شهرزاد قصه گو دربارهی دختری به نام شهرزاد بود که با برادر بیکار و مادر معلولش زندگی میکرد.
او برای رفع خرج و مخارج زندگی مجبور شد در خانهای که استادش معرفی کرده کار کند.
با وارد شدن به آن خانه و شروع کار، زندگی شهرزاد تغییر کرد و اتفاقات غمانگیزی رخ داد…
اکنون در رمان هزار و یک شب گناه من، ۲ سال از آن روزها گذشته و شهرزاد در نبود آرین روزهای سختی را پشت سر میگذارد.
اما شهرزاد نمیتواند با نبود آرین کنار بیاید و بین دو راهی بزرگی در زندگیش قرار گرفته است…
قسمتی از متن رمان هزار و یک شب گناه من
اﺗﻮﻣﺒﯿﻞ ﻣﺸﮑﯽ رﻧﮕﯽ وارد ﺣﯿﺎط ﻋﻤﺎرت ﺷﺪ.
ﻣﺮد ﺳﺮﺧﺪﻣﺘﮑﺎر روی ﭘﻠﻪ ﻫﺎی ورودی ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺷﺪ ﺗﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻧﺰدﯾﮏ ﺷﻮد.
ﭼﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻌﺪ اﺗﻮﻣﺒﯿﻞ روﺑﺮوی ﭘﻠﻪ ﻫﺎ اﯾﺴﺘﺎد و ﻣﺮدی ﮐﻪ ﺳﺮ ﺗﺎ ﭘﺎ ﻣﺸﮑﯽ ﭘﻮﺷﯿﺪه و ﻋﯿﻨﮏ دودی ﺳﯿﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﺑﺮ ﭼﺸﻢ داﺷﺖ از آن ﭘﯿﺎده ﺷﺪ.
از ﭘﻠﻪ ﻫﺎ ﺑﺎﻻ آﻣﺪ و ﭘﺎﮐﺖ ﺳﻔﯿﺪ رﻧﮕﯽ را ﺑﻪ ﺳﺮﺧﺪﻣﺘﮑﺎر داد.
ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﺑﺪون ﺣﺮف از ﭘﻠﻪ ﻫﺎ ﭘﺎﯾﯿﻦ رﻓﺖ.
ﺳﻮار ﺑﺮ اﺗﻮﻣﺒﯿﻞ و از ﻋﻤﺎرت اﺷﺮاﻓﯽ ﺧﺎرج ﺷﺪ.
ﺳﺮﺧﺪﻣﺘﮑﺎر ﮐﻪ الـک ﻧﺎم داﺷﺖ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﭘﺎﮐﺖ اﻧﺪاﺧﺖ.
ﻧﺎﻣﻪ از ﻃﺮف ﺟﺎﻧﺴﻮن ﺑﻮد.
ﺑﺮﮔﺸﺖ و وارد ﺳﺎﺧﺘﻤﺎن ﺷﺪ.
از ﭘﻠﻪ ﻫﺎی ﻋﺮﯾﺾ و ﺳﻔﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ اﻟﻤﺎس می درﺧﺸﯿﺪﻧﺪ ﺑﺎﻻ رﻓﺖ و ﺑﻪ ﻃﺒﻘﻪ ی دوم رﺳﯿﺪ. راﻫﺮوی ﻃﻮﯾﻞ و تاریکی بود.
اﻟﮏ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ اﺗﺎﻗﯽ ﮐﻪ در اﻧﺘﻬﺎﯾﯽ راﻫﺮو ﺑﻮد…