دانلود رمان همه سهم دنیا رو ازم بگیر
خلاصه داستان: کیان زانو زده تا طبق شرط بندی که با دوستاش کرده و باخته حالا اولین دختری رو که دید با چشم بسته بهش بگه دوسش داره…
رو می خواد گفتن این جمله اما اگه اتفاقی اون دختر فرشته باشه که بعد از دو سال اونو از نزدیک دیده؟
فرشته ایی که تو این دو سال خانومتر شده و اما نگاهش عاشقه و البته مغرور و کیان چطور پا رو دل بگزاره و باور کنه تمام اون دو سالو؟…
قسمتی از رمان همه سهم دنیا رو ازم بگیر
همایون با خنده روی شانه اش کوفت و گفت:
کارت در اومده داداش، تا تو باشی شرط بندی نکنی.
کیان مستاصل گفت:
حالا نمیشه شرطو تغییر بدیم؟
میلاد سنگی به سوی دریا پرت کرد و گفت:
ببینم کی می گفت که تیم من میبره… هان؟
حالا حقته داداش باید انجام بدی..
در ضمن جناب عالی خودت شرط رو تعیین کردی پس حرف نباشه.
آرش خندید و گفت:
قیافه ات دیدن داره ها، باید ازت فیلم بگیرم.
کیان اخم درهم کشید و گفت:
اینو نداشتیم دیگه، اگه قراره ازم فیلم بگیرین من نیستم.
همایون اخم کرد و گفت:
بی خیال پسر، کاریت نباشه من حواسم هست.
کیان با نارضایتی گفت: کجا بریم؟
میلاد فورا گفت: همین جا، مگه چشه؟
همایون نگاهی به اطراف انداخت و گفت:
پاتوق آدمای تنها، عالیه.
کیان حرص می خورد. از این به بعد بیشتر حواسش را جمع می کرد که چه شرطی را برای بازنده در نظر بگیرد که اگر پای خودش در میان بود مجبور…