دانلود رمان هوای دو نفره
خلاصه داستان: بارانی ام… پره های چتر لای خاطره گیر کرده است…
پرنده توی گلویم… سکوت می کنم و نگاهت را درز می گیرم…
لای جرز دیوار می مانم… وقتی دردم به درد نمی خورد…
آب به ریشه ام می رسد… جوانی ام جوانه می زند… بناست دور این چند سال بپیچم و قد بکشم…
تو نیستی و تک گویی هام لا به لای صدای ماشین ها رنگ می بازد…
قفل کرده ام و به هیچ کلیدی نمی آیم… قرارمان بی قرار بود…
بارانی ام را روی رخت آویز کافه جا گذاشته ام… درست کنار آخرین تماس دستهایت…
زیر ناودانی زنگ زده بودم… با صدایی زنگار بسته زنگ زده بودم به تو و تو مثل همیشه مرا پشت گوش انداخته بودی…
یادت می آید؟ حالا من مانده ام و چتری که پره هایش لای در گیر کرده است…
آب به شاخه هایم می رسد، می رسم، کلید می اندازم، خانه آغوش باز می کند و من در کنار دست نوشته های تو گرم می شوم…
قسمتی از رمان هوای دو نفره
– یوهــــــووووووو گاز بده دختر گاز بده.
– شما دوتا دیوونه اید، افسانه چی میگی گاز بده این روانی نگفته بهش ۱۸۰ تا داره میره وای به حال وقتی که بهش بگی.
بعد هم با جیغ ادامه داد:
– آروووووووم تر روانــــــی دارم سکته میکنم.
افسانه: اَاَاَاَاَاَه چه قدر غر میزنی.
من: افسانه جان قربون دستت صدا موزیک رو زیاد کن من دیگه غرهای این فریده رو نشنوم.
افسانه: چَــــــــشم…
بعد هم صدای موزیک رو زیاد کرد حالا دیگه صدای جیغ لاستیک ها و لایی کشیدن من با صدای آهنگ و همین طور همخونی من و…