دانلود رمان پاورقی زندگی
خلاصه رمان : رمان پاورقی زندگی شاید داستان زندگی همان آدم هایی است که در چند شماره پی در پی مجله و روزنامه ها منتشر می شود…
شاید نوشتن گوشه هایی از زندگی خودمان در حاشیه دفتر خاطراتمان باشد…
نمی دانم شاید منظورش زندگی ادامه دارد بدون من بدون تو…
پاورقی زندگی هر چه که هست بگذار باشد مهم برداشت تو از پاورقی است.
در این پاورقی زندگی می خواهم زندگی دو انسان را روایت کنم.
پسری که به خاطر یک حادثه تلخ بینایی خود را از دست می دهد.
دختری که شرایط زندگی اش او را مجبور به ازدواج با این پسر می کند.
گمان نکنید بعد از یک دوره زندگی پر از نفرت و انزجار عاشق می شوند و…
قسمتی از متن رمان پاورقی زندگی
بار دیگردر آینه به خودش نگاهی انداخت.
با آن پیراهن چهارخانه آبی و شلوار جین مشکی خوب به نظر می رسید شاید برای یک مرد ۵۰ ساله تیپ جوان پسندی باشد اما چهره اش جوان تر از سنش بود.
دستی بر موهای مشکی اش که حالا کنار شقیقه هایش سفید شده کشید.
سوئیچ ماشینش را برداشت.
قبل از حرکت نگاهش به قاب عکسی که روی میز آرایش همسرش بود افتاد آن را برداشت و به همسر و فرزندانش مهیار و سایه چشم دوخت.
همسری که به خاطر یک تصادف، دیگر در این دنیا نبود و اسیر خاک شده است.
و فرزندش مهیار به خاطر همان تصادف بیناییش را از دست داده است.
چشمانش ترشد و بوسه ای بر صورت هر سه ی آنها زد قاب عکس را گذاشت و از اتاق خارج شد.
به سمت اتاق مهیار…