خلاصه رمان : داستان این رمان راجع به زندگی دختری به نام مانیا می باشد که قهرمان رالی اتومبیل رانی است.
او پس از کشته شدن نامزدش در مسابقات غیر قانونی قید همه چیز را می زند و آموزش رانندگی می دهد.
در این میان یک مرد میان سال به نام بابک وارد زندگی او می شود.
بابک به مانیا علاقه نشان می دهد و ادعا می کند که عاشق او شده است.
مانیا در ابتدا او را پس می زند، اما پس از مدتی به خاطر بدهی پدرش مجبور می شود که…
در ادامه هم پای برادر بابک به داستان باز می شود و…
بخشی از متن رمان کارتینگ
کلافه از گرمای طاقت فرسای مرداد ماه شیشه ماشین را پایین داده و چانه ی مقنعه ام را بین دو انگشتم گرفتم و آن را جلو و عقب کردم تا کمی هوا زیرش جریان پیدا کند.
لعنت به موهایی که نه بلند بودند و نه کوتاه!
نه می توانستم محکم ببندمشان تا به گردنم نچسبند و حس خفگی پیدا نکنم و نه کوتاه بودند تا اذیت نشوم.
دو تصمیم اساسی در این لحظه گرفته شد!