خلاصه داستان: زیبایی، تنها ملاک واسه ظاهره آدم ها است.
اگر زیبایی ظاهری نداشته باشی کسی بهت اهمیت نمی دهد.
عاشقت نمی شود. حتی نگاهتم نمی کند.
و شاید یه افرادی هم به خاطر چهره ات که زیبا نیست مسخرت کنند و بهت بخندند.
رمان کمند بازگوی این واقعیته که آدم ها زیبایی واسشون خیلی مهم هست.
کمند دختریه که همه اونو زشت می دونند.
برای یک دختر موضوع عذاب آوریه…
عذاب آوره که به اطرافیانت نگاه کنی و حسرت بخوری.
عذاب آوره جنس مخلاف بی توجه از کنارت رد بشه.
کمند چطور با این موضوع کنار میاد؟ یا اصلا می تونه کنار بیاد؟
قراره چه سرنوشتی براش رقم بخوره؟…
قسمتی از رمان کمند
لپ تاپ رو باز کردم. چشمم به ایمیلی که فرستاده بود افتاد:
_می خوام ببینمت. خواهش می کنم نه نیار.