دانلود رمان گرگ و میش
خلاصه داستان: ایزابلا سوآن از شهر آفتابی فینیکز به شهر بارانی فورکز برای زندگی در کنار پدرش سفر می کند.
او این کار را می کند تا مادرش بتواند با همسرش که یک بازیکن بیسبال است به مسافرت برود.
مدرسه جدیدش در شهر فورکز نظر او را جلب می کند و با تعدادی از دانش آموزان ارتباط بر قرار می کند.
همچنین وی اذعان داشته برای نگارش روز اول مدرسه، زمانی که بلا برای اولین بار کنار ادوارد کالن می نشیند، او وی را کاملا تحت تأثیر قرار می دهد…
قسمتی از رمان گرگ و میش
مادرم با ماشینی که پنجره هایش را پایین کشیده بود مرا به فرودگاه رساند.
دمای هوای فینیکز، هفتاد و پنج درجه با آسمان آبی و خالی از ابر بود.
پیراهن سفید رنگ مورد علاقه ام را که آستین حلقه ای بود به نشانه خداحافظی به تن کرده بودم.
و فقط یک کاپشن خزدار در دست داشتم.
در شبه جزیره المپیک که در شمال غربیه ایالت واشینگتن واقع شده است، شهر کوچکی به نام فورکز زیر پوشش نسبتا دائمی ابرها قرار دارد.
در این شهر دور افتاده بیش از هر جای دیگری در ایالات متحده آمریکا باران می بارد.
زمانی که چند ماه بیشتر نداشتم مادرم به خاطر محیط خفه ای که بر روی شهر سایه انداخته بود با من از آنجا فرار کرد.
از همان شهری که هر سال تا قبل از رسیدن به چهارده سالگی مجبور بودم یک ماه از تابستانم را در آن بگذرانم.
این همان سالی بود که من پاهایم را در یک کفش کردم.
و در عوض، هر سه…