دانلود رمان گلاب و چای قرمز
خلاصه داستان: وضعیت عجیب و نامتعارفی در جریان سر و سامان گرفتن و روبراه شدن اوضاع زندگی خشایار به وجود میاد.
و اون رو بی خیال هر چه سر و سامان گرفتن میکنه.
ولی زمانی نمیگذره که رایحهی خوش زنی، وارد محدودهی بی خیالیش میشه و اون کسیه که…
قسمتی از رمان گلاب و چای قرمز
چنان مشتی توی صورتش خوابوندم.
که صدای پاره شدن مویرگ های شبکه و ماهیچه های اطراف چشمش هم به گوشم خورد!
مشت خودمم دردناک بود.
و بیشتر از اون قلبم.
رفیق هم اینقدر نامرد؟!
دو ماه پیش مجبور شدم به خواستگاری مژده برم.
اونروز تموم همّ و غمم این بود که سعی کنم بی توجه به همهی حاشیههای ازدواج فامیلی محکم باشم.
و مسئولیت این ازدواج رو به عهده بگیرم و مرد و مردونه، پای تصمیمی که در واقع یه نفر دیگه برام گرفته بود، وایسم.
و دل بدم به اون که ظاهرا هیچ وقت دلش با من نبود.
اومدم از کنار نامرد به خاک افتادهاش رد بشم که صدای فیس و فین دماغ مژده، نگاهم رو به سمتش کشوند.
سرد و جدی صدام رو انداختم تو حنجرهام:
-میری پیش ننه و بابات، از سیر تا پیاز خبط و غلطی که کردی رو خیلی واضح و روشن به زبون خوش مادری براشون تعریف میکنی.
اگه یه کلمه، حرف دروغ به گوشم بخوره، فیلمتون رو میذارم تو گروه فامیلی تا همه ی دوست و آشناها، چهره ی شغال صفت جفتتون رو ببینند.
راهم و کشیدم و رفتم.
نخواستم فکر کنم که بعد رو شدن غلط این دو تا، چطوری باید توی…