توضیحات
رمان ارمغان ابرنگ pdf
نام : رمان ارمغان ابرنگ pdf
نویسنده : #الناز_مزین
ژانر : #عاشقانه
خلاصه :
ارمغان دختر فالگیری که حرص و طمع پول و بیماری مادرش ناخواسته پایش را به میهمانی آقای مظفری باز میکند و در آنجا با حسام مردی زخمخورده و قربانی تجاوز آشنا میشود و تعرض و بارداری ناخواسته، مشکلاتی را برای او آغاز میکند.
تکیه دادم وبه حاج محسن که همه
به در آهنی گاراژ
اهل بازارچه یک حاجی را تنگ اسمش میچسباندد،
نگاه کردم.
حاجی دستی بر محاسن قهوهای که تا
پیراهن یقه گرد سفیدش میرسید کشید .
–پس این حسام بیشرف کجاست؟دوساعته ما رو مچل
خودش کرده بزمچه !
نگاهم کمی با خندهقاطی شد.
نگاه خشک لاجورد را
چه به خنده!
لب هایی که خنده چند ماه یک بار مهمان
ناخواندهاش میشد راچه به لباس مترسک “خنده”
لب بودن؟
دانلود رمان ارمغان آبرنگ pdf
–حاجی ازت انتظار نداشتما! فکر نمیکردم اینقدر
پدرسوخته باشی کلک !
نگاهش طوفان شد و گرداب چشمان مرا گرفت
و تمام حسهایم را در در خود غرق کرد .
–تو یکی خفهشو زنیکه پتیاره! که هرچی میکشم از
ریخت نحسته! زنک پدرسگ …
ابروهایم از فرط تعجب بالا رفتند و لبهایم لباس
مترسک “خنده” را به زور کندند و لباس “نیشخند”
بر تن کردند .
رمان ارمغان آبرنگ pdf
واسه بقیه یوسف پیامبر علامه نشین محل
به ما که رسید میشه پدرسگ و سگ پدر؟
زشته حاجی قباحت داره به قرآن!
قدمی به سمتم برداشتو از ماشین سفیدش کمی
فاصله گرفته و انگشت اشارهاش را به طرفم گرفت .
رمان ارمغان آبرنگ
–تو یکی خفهشو، حرف نزن زنیکه با چه رویی حرف
میزنی تو! تو حیا نداری بیشرم، بیشعور !
از وقتی اومدی تو زندگیمون *ریدی به همه چی!
حس های مرده ام، زنده شدند و شیطنت به سرعت از
گرداب، خارج شد.
و دانه اش را در دهانم، چشمانم
پاشید و رفت .
رمان ارمغان آبرنگی pdf
رمان ارمغان رنگ
–زندگی شما همینجوریاشم *ریده بود، فقط داری
رو ما خالی میکنی همین .
سرش را به چپوراست تکان داد.
چشمهای درشتش
را کمی تنگ کرد:
–اون بزمچه اینقدر میخوره که یادش نمیمونه با کی
رابطه داشته.
توهم حدومرزت بدون زیاد دور ورندار
که بالتو خودم …