توضیحات
رمان ستمگر جلد 3 pdf
خلاصه :
من عاشق کیتو شدم
و از اینکه بهش اعتراف کنم،
نمی ترسم.ن
یازی نبود اونم متقابلاً همچین چیزی بهم بگه.
من می دونستم اون چه حسی داره.
حتی اگر جراتشو نداشت که بهش اعتراف کنه.
دخترمون به زودی به دنیا میاد
و زندگی مارو برای همیشه تغییر می ده.
اما کیتو بیخیال گذشته می شه؟
بیخیال قولی که برای اعدام کردن من داده؟
یا من نباید هیچ وقت بر می گشتم؟