توضیحات
رمان سیاژ pdf
رمان سیاژ pdf
جلد دوم رمان (صورتک)
نویسنده : الهه_محمدی
ژانر : عاشقانه
بخشی از داستان :
فهمید بغضش شکسته. صدایش میلرزید. محال بود بیتفاوتشان شود. احسان از جنس خودش بود. همانطور که او نمیتوانست همسرش را بین مرگ و زندگی رها کند، او هم قادر نبود عشقش را ببوسد و کنار بگذارد.
عشق به خانواده و هستیاش را. آن شب وقتی با هستی حرف میزند، در گوشش گفت:
“عین نخودیام برای کسایی که میخوان گُل بزنن. هی توپشون بهم میخوره. نه بازیکنم نه گُلر. ولی وسط بازیام. بازیای که ربطی بهم نداره. اگه توپو بگیرم گُلر لهم میکنه اگه توپو شوت کنم تو دروازه، بازیکنا. هیچکدوم باهام شوخی ندارن. عین من که سر تو با هیچکسی شوخی ندارم. به پا دل به کسی ندی. اونوقت شده عین قاصدک پرپر بشم، میشم و میام سراغت تا بفهمی وسط هر بازی که باشم، سرت شَر میکنم.”
ندید هستی چقدر قشنگ خندید! روزها را میشمرد برای دیدنِ دوبارهاش!