توضیحات
رمان شراب سفید pdf
رمان : شراب سفید
نویسنده : زهرا_دلگرمی
ژانر : عاشقانه
طنین شادباش و تبریک
بچه ها در فضا پیچیده
و هر کس به نوبه ی خود حرفی می زد
. هیجان و ذوقی که در
نگاه تک تکشان می درخشید
حالوت و شیرینی این خبر
را برای او ، دو چندان می کرد
. شنیدن موافقت پدر دنیا آن هم بعد از مدتها
مثل بمبی از شادمانی بود که میان گروه
دوستانشان صدا کرده
وعلاوه بر فضای گرم و صمیمی آتلیه
؛ در قلب او نیزغوغای تمام شدن
انتظاری را انداخته بود
که تصور می کرد هرگز تمام نخواهد شد.
طلسم بالخره شکسته شد!
ـ محراب جون شیرینی دیگه
جوابگو نیستا باید بهمون شام بدی داد
ـ آفرین زدی به هدف بهداد؛
ما شام می خوایم یاال!
دخترها خندیدند و بهداد
با چشمکی شیطنت آمیز گفت:
ـ فقط بگو کجا میز رزرو کنم ؟
هانی یا نایب ؟
ـ کوتاه بیا بهداد نذاشتی
یه قرون واسه اش بمونه
. زندگی خرج داره ..
ـ خصوصا با موافقت
آقای دلنواز ولخرجی تعطیل !
حمید رضا بشکنی زد و به طنز گفت:
ـ به این می گن استراتژی
اقتصادی در تاهل!
ـ شما دوتا که شورشو
درآوردید از خساست
کیمیا و حمید رضا که
چند ماهی از نامزدی شان
می گذشت با صدا خندیدند.
برادر کیمیا ؛ کامران با لحنی خاص گفت:
ـ تو هم بالخره یاد می گیری نگران نباش بهداد جون …
بیفتی تو هچلش اتوماتیک
دست به عصا می شی حاال تو هرموردی.
ـ خیلی بدجنسی کامی حاال
دیگه زندگیمون شد هچل ؟
ـ خوشم میاد اتوماتت گاهی به
روغن سوزی هم می افته کامران
جون ـ
مرررگ! پسرها خندیدند .
بهداد رو به محراب و سکوتی
که انگار روی لبهایش مهر شده بود گفت:…….
رمان شراب سفید pdf