توضیحات
رمان عشقی در قفس فایل کامل
۰قسمتی از رمان
_بیست هفت غلط کردم بابا
_بیست هشت معذرتتتتت میخواامممم
_بیست نه غلط خوردم بابا
_سی دیگه تکرار نمیشه
شالق انداختم کنار رفتم بغلش کردم
_جان تینای من خوشگلم تموم شد عزیزم گریه نکن عزیز بابا
_بابا درد میکنه خیلیییییییی
_خوب میشه عزیزم عوضش یاد گرفتی ک باید حرف باباتو پشت گوش نندازی و دروغ نگی
_چشم بابا
مثل همیشه دستمو بوس کرد بخاطر تربیت کردنش تشکر کرد
_پاشو توله پاشو بریم یه چیزی سفارش بدیم
_بابا پیتزا پیتزا پیتززززا
_خیلی خوب دختریه لوس پیتزا
_اخ جووووووون
پاشدم دستشو گرفتم بردمش بیرون
پستونک شو گذاشتم دهنش از اتاق اومدم بیرون زنگ زدم و پیتزا سفارش دادم از یخچال نوشابه و سس رو در اوردم و
لیوان و بشقاب رو هم روی میز چیدم زنگ رو زدن از تو کیفم پول و برداشتم و با پیک حساب کردم پیتزا رو تو ظرف
گذاشتم