توضیحات
رمان فریاد خاطره ها pdf
نام رمان : رمان فریاد خاطره ها pdf
نویسنده : سمیه_بیرونی
ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
خلاصه :
– آقاجون… داخله!
گره ی ابرهایش عمیق تر شد و قفسه ی سینه اش به سختی بالا پایین رفت. دست هایش را برای به آغوش کشیدنم پیش آورد و گفت: خب تو باشه!
دستم را روی بازویش گذاشتم و اشک هایم یکی پس از دیگری چکیدند.
– اول برو باهاش صحبت کن… شاید اجازه نده برم تو!
– چی میگی واسه ی خودت؟!
کاش غرورم بیشتر از این جلوی فرهاد خرد نمی شد. نگاهم را از مجید گرفتم و به کم سوترین ستاره دادم.
– اگه براش مهم بودم این همه ساعت این جا ولم نمی کرد.
مجید با سرعت برخاست و با گام هایی تند به سمت ساختمان راه افتاد. اشک هایم را پاک کردم ولی ماه و ستاره ها تارتر از قبل شدند و صدای برخورد محکم در به دیوار تکان سختی دادم. خنده ی تلخی کردم و نگاهم را به طرف فرهاد چرخاندم که ناگهان در آغوشش فرو رفتم و صدایش وزنه ی سنگینی شد و روی سینهی پر دردم نشست.
– معذرت می خوام!
هق زدم و بی خیال درد پهلو و سینه ام دست هایم را دور شانه هایش گره زدم.
– با تو همه چی قشنگه!
حلقه ی دست هایش را دور کمرم تنگ تر و باز هم حرفش را تکرار کرد.
– معذرت می خوام!
معذرت خواست و حتی از خیالم هم نگذشت شاید مقصر تمام دردهایم او باشد.