تومان28,000
رمان قصه ی لیلا pdf
قصه_ی_لیلا
نویسنده: #فاطمه_اصغری
ژانر: #عاشقانه #اجتماعی #درام #واقعی
خلاصه:
ده سالم بود. داشتند آش پشت پایت را میپختند. با مامان آمده بودیم برای کمک. لباس سربازی به تن داشتی و کولهای خاکی رنگ کنار پایت روی زمین بود.
یک پایت را روی پلهی پایین ایوان گذاشتی. داشتی بند پوتینت را محکم میکردی. من را که دیدی لبخند زدی. صاف ایستادی و کلاهت را برداشتی. موهای سیاهت را تراشیده بودی. خندیدی. خندیدم.
-کچل شدی سیا.
سرت را رو به عقب بردی. خندهات وسعت و چال لپت عمق گرفت. لحظهای در خندهات گیر کردم. هنوز بچه بودم. آن روز نمیفهمیدم چه به سرم آمده است. فقط چال لپی که دوست داشتم عمیقتر شده بود، همین!
– ورپریده! سیا نه، آقا سیاوش.
رمان قصه ی لیلا pdf