توضیحات
رمان همین گوشه از اسمان pdf
رمان همین گوشه از اسمان pdf
نویسنده: لیلا_نوروزی
ژانر : عاشقانه
خلاصه:
نور از شیار پرده افتاده بود پشت پلکهایم. خوابم کال مانده بود. درست مثل چند شب قبل. روی پهلو چرخیدم و چشم بازکردم. صورت مادری با فاصلهی کمی از من روی بالش آرام گرفته بود. چشمهایش بسته بود و لبهایش میلرزید. نفسش بوی ماندگی میداد. بوی دهانی بدون دندان.
به کندی روی تشک نشستم. موهایم را روی شانه جمع کردم و چشم دوختم به حرکت کرخت عقربههای ساعت که انگار یک جهان روی شانهشان سنگینی میکرد.