دانلود رمان طواف و عشق
خلاصه رمان : داستان درباره مردی است که به سبب حادثه ای عشقی که در ۲۵ سالگی برایش رخ داده، تصمیم گرفته هرگز ازدواج نکنه.
ولی بعد از ده سال که می خواهد مشرف به حج عمره بشه مجبور میشه علی رغم میلش ازدواج کند و…
قسمتی از متن رمان طواف و عشق
پنجره ماشین را پایین داد و هوای بهاری را به کام کشییید مطبوع بود.
به محض رسیدن به چهارراه چراغ قرمز شد.
اجبار به ایستادن بود ناچار ترمز کرد.
هنوز درست متوقف نشده بود که صدای بچگانه پسری از پنجره او را مخاطب قرار داد:
_آقا گل… گل می خرید؟
به سرتاپای ...
دانلود رمان عشق از جنس خدا
خلاصه رمان : یک دختر چادری با دلی پاک، دختری که در عین نجابت کمی شوخ طبعه.
شوخ طبعی که برای همه شیرین است. این دختر به خاطر شوخی کردن هاش و کمی شیطنتی که دارد درگیر می شود.
درگیر یک کنجکاوی، درگیر یک لجبازی…
و همه ی مسیر زندگیش رو به خاطر یک کنجکاوی و یک لجبازی تغییر می دهد تا اینکه…
قسمتی از متن رمان عشق از جنس خدا
_داری چیکار می کنی؟
روژان – اسم کتابایی ست که از نمایشگاه کتاب می خوام بگیرم و می نویسم.
مهلا – میگم قرار بزاریم باهم بریم یک روز؟
شهاب – من مشکلی ندارم ...
دانلود رمان گیسو
خلاصه رمان : داستان رمان درباره ی دختری است به نام گیسو که برای گرفتن ارث پدرش راهی باغ موروثی پسرعمو هایش می شود.
برای مدتی در آنجا می ماند اما در این مدت اتفاقاتی غیر منتظره برایش می افتد.
اتفاقاتی نظیر قتل، عشق، همچنین دوستی و نفرت…
قسمتی از متن رمان گیسو
ـ گیسو؟ گیسو؟! چند بار باید صدات کنم تا جواب بدی؟
ـ متاسفم! اصلا حواسم نبود، داشتم به اون طرف رودخانه و اون درخت نگاه می کردم.
به یادم میاد کنار اون درخت یه اتاق بود، آره؟ یا دارم اشتباه می کنم؟
ـ اشتباه نمی کنی و سال ها پیش اونجا یک کلبه ...
دانلود رمان آفتاب در حجاب
خلاصه رمان : آفتاب در حجاب روایتی است از زندگی حضرت زینب (س).
از کودکی تا عاشورا تا اسارت و تا وفات.
داستان از کابوس حضرت زینب (س) در کودکی آغاز میشود:
چشم های اشک آلودت را به پیامبر (ص) دوختی، لب برچیدی و گفتی:
“خواب دیدم، خواب پریشان دیدم. دیدم که طوفان به پا شده است، طوفانی که دنیا را تیره و تار کرده است.”
قسمتی از متن رمان آفتاب در حجاب
پریشان و آشفته از خواب پریدى و به سوى پیامبر دویدى.
بغض، راه گلویت را بسته بود، چشم هایت به سرخى نشسته بود، رنگ رویت پریده بود، تمام تنت عرق کرده ...
دانلود رمان کشتی پهلو گرفته
خلاصه رمان : یک بار عایشه گفت: چرا به هر دیدار فاطمه، تو جان دوباره می گیری؟
گفتم: خموش! عایشه! فاطمه بهشت من است، فاطمه کوثر من است، من از فاطمه بوی بهشت می شنوم، فاطمه عین بهشت است، فاطمه جواز بهشت است، رضای من در گروی رضای فاطمه است، رضای خدا در گروی رضای فاطمه است، خشم فاطمه جهنم خداست و رضای فاطمه بهشت خدا…
قسمتی از متن رمان کشتی پهلو گرفته
هیچکس آیا توانسته است غم فاطمه را ـ سلام االله علیها ـ در سوگ پدر به تصویر بکشد؟
جز ناله های بیت الاحزان فاطمه؟
در اندوه جگر سوز علی ...
دانلود رمان بازگشت گیسو
خلاصه رمان : داستان این رمان در مورد دختری به نام گیسو می باشد.
خانواده ی او مذهبی و دارای عقیده ای خاص هستند، اما گیسو با خانواده اش ناسازگاری می کند.
او بی اعتنا به نصیحت های خانواده اش، مسیر زندگیش را تغییر می دهد.
اما طولی نمی کشد که در این مسیر عاشق می شود و دوباره به شخصیت و اصالت خودش باز می گردد.
قسمتی از متن رمان بازگشت گیسو
به مقابل خود خیره بود و به این فکر می کرد که وقتی به خانه بازگشت چه جوابی بدهد که نه سیخ بسوزد و نه کباب…
از دروغ گفتن متنفر بود ...
دانلود رمان از روزی که رفتی
خلاصه رمان : قسمتی از زندگی زنی به نام آیه می باشد که با توجه به آرمان های همسرش گام برداشته و در جایگاه همسر یک مدافع حرم به سمت جلو در حرکت است.
ارمیا مردی که اعتقاداتش ضعیف شده و در بحران دست و پا می زند…
و دختر ی به نام رها که در بندهای زیادی اسیر است…
“تقدیم به از جان گذشتگانی که امنیت آور این سرزمین شدند. آنان که دنیا را جا گذاشته و خدا را در گریه های کودکان و زنان بی دفاع می دیدند.”
قسمتی از متن رمان از روزی که رفتی
برف آنقدر بارید ...
دانلود رمان شکسته هایم بعد تو
خلاصهی رمان : تو را دوست می دارم!
نه به خاطر چشمان زیبایت! نه به خاطر صدای روح نوازت!
تو را دوست می دارم به خاطر نجابت صدایت!
به خاطر صدای بی صدای خنده هایت!
به خاطر شرم نگاهت! تو را دوست می دارم، به خاطر حرمت هایی که با تو شکسته نمی شود!
دخیل بسته ام به ضریحت…
ضریح سیاه تو حاجت روا می کند دل خسته و غبار گرفته ام را بانو!…
قسمتی از متن رمان شکسته هایم بعد تو
“تقدیم به اسوه ی صبر و مقاومت بیبی جانم حضرت زینب (ع)… باشد که مورد عنایت ایشان باشند تمام پاسدارانِ سرزمین عزیزم ...
دانلود رمان جانم میرود
خلاصهی رمان : مهیا به دلیل دوستی با نازنین وارد مسیری می شود که در شخصیت خودش و پدرِ جانبازش نیست.
با زخمی شدن شهاب پسر نظامی و مسجدی برای دفاع از مهیا و آشنایی با خانواده مهدوی زندگی مهیا دگرگون می شود…
قسمتی از داستان رمان جانم میرود
چهره خود را آرایش کرد و نگاه دوباره ای به تصویر خود در آیینه انداخت.
با احساس زیبایی چند برابر خود لبخندی زد، شال مشکی را سرش کرد و چتری هایش را مرتب کرد.
با شنیدن صدای در اتاق، خودش را برای یک بحث دوباره با مادرش آماده کرد.
زود کیفش را برداشت و به ...
سایت پارسی رمان یک مرجع معتبر برای خرید بهترین رمان های ایرانو جهان لطفا با ما همراه باشید به زودی اپ بزرگ ما هم فعال خواهد شد که امکانات بی نظیری برای شما خواد داشت ... منتظر باشید ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پارسی رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.