دانلود رمان لب های خاموش
خلاصه داستان: همیشه مجبور یا شاید در معرض انتخاب هستیم.
انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب دوست، انتخاب همسر و…
در این رمان دختری به نام مدیا تحت شرایطی مجبور به انتخاب همسر میشه شاید هم مجبور به یک معامله میشه و در ادامه…
قسمتی از رمان لب های خاموش
تنها بود، مثل دیروز، مثل خیلی روزهای قبل و البته مثل همیشه.
حتی وقتی پدرش و باران بودند، او احساس تنهایی می کرد.
حتی وقتی یک اقامت دو ساله نزد مادرش و آقا حسام داشت، بیشتر تنها بود.
تنها دلخوشی اش در دنیا چه بود؟ خواهر ناتنی اش آیه یا ویلای چهار صد متری که از پدرش برایش مانده بود؟
واقعا دلخوشی اش چه بود؟ آیا این ها بودند؟! چرا به دنیا آمده بود؟
چرا پدرش سهیل و مادرش ستاره، عشاق دهه ی چهل بعد از هزار جور دوا و درمان او را با یک قلب بیمار به دنیا آوردند و رها کردند؟
واقعا چه بلایی سر عشق مثال زدنی ستاره و سهیل آمد؟! چرا ستاره از زندگی برید؟
چطور سهیل به باران بیست ساله دل بست؟
چرا مهر طلاق در سن ده سالگی، علاوه بر پیشانی پدر و مادرش بر پیشانی او هم نقش ترحم و تفاوت انداخت؟
آیا مهر مادری واقعا وجود داشت؟ آیا حمایت پدری حقیقت داشت؟
این ها تنها یک دهم از سوال های بی شمار ذهنش بودند.
چه زندگی رقت انگیزی داشت. چه تنهایی بی انتهایی داشت.
زندگی برایش شکلات تلخی بود که به اجبار باید با همه ی تلخی هضمش می کرد.
راستی امروز چه روزی بود؟ آهان، حتما جمعه بود که او در تخت مانده بود…