توضیحات
رمان گوشه پیراهن تو pdf
خلاصه :
مقابل آینه ایستادم
و به آرامی حوله ی کوچکی که دور موهایم
پیچیده بودم را باز کردم.
نگاهم از داخل آینه روی موهای نمدارم
که پیچ و تابی زیبایی خورده بود نشست
.سیاهی اش کنار پوست مرطوب
و ملتهبم زیادی در چشم بود.
دست دراز کردم و قوطی کرم
را از روی میزبرداشتم که صدای قیژ
در نگاهم را ناخودآگاه عقب برد.
دلم با دیدنش دوباره و هزارباره فرو ریخت.
چند قدمی من ایستاد و
حوله کوچکی که میان دستانش داشت
و روی موهایش میکشید را عقب برد
.چشمانش با دیدنم برقی زد
و گوشه ی لبش انحنا گرفت.
لبه ی حوله ای که دور گردنش انداخته بود
را با دو دست گرفت و سلانه قدمی جلو گذاشت.
دستم که خجالت زده بالا رفت
، تک خنده ی صداداری زد و گفت:
-گاهی میمونم کدوم روتو باور کنم…