خلاصه داستان: این رمان سرشار از احساس و عشق است که در آن طعم تلخ مشکلات هم چشیده می شود.
دختر داستان ما نابینای دنیاست.
خواننده ی رمان وقتی وارد دنیای این رمان میشود تمام زندگی دختر داستان را حس میکند.
مانند او نابینا میشود.
مانند او همه چیز را لمس میکند، بو میکند، حس میکند…
و همین طور عشق را…
و چگونه است عاشقانه های یک دختر نابینا؟
قسمتی از رمان آوای نگاهت
به کدام گناه باید پس دهم چنین تاوانی؟!
به گناه نابینا بودن؟!
مگر نابینایان امید به بینش دنیا ندارند؟!
خدایا خودت عدل و انصاف را برابری کن!
و در رویاهایی که در سر دارم کور سوی امیدی در دلم شعله ور کن…!
چشم هایم را باز کردم.
مثل هر روز و هر ماه و هر سال…