خلاصه رمان : فرهان، پسر جوانی که عاشق اینترنت و فضای مجازی است، به دنبال ارتباط مسائل روانشناسی با دنیای مجازی می گردد.
او در نتیجه تحقیقات خود به مرگ هایی غیرقابل باور برمیخورد که فکرش را هم نمی کرد باعث شود روزی میان عقل و دلش حائلی ایجاد کند…
قسمتی از متن رمان یک قانون مخفی
هوای ساعت هشت صبح تهران، خوش طبع و بهاری است.
دانشگاه هم طراوت خود را با حضور دوباره دانشجویان بازیافته است.
کلاسی که امروز دانشجویان کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی، در آن کلاس دارند، کلاس ۱۰۱ است.
همه ی دانشجویان سر کلاس درس نشسته اند و منتظر حضور استاد «آقاجانی»، مدرس درس «اصول روانشناسی بالینی» هستند.
استادی که نسبت به سایر اساتید این دانشکده جوان تر است.
تازه تعطیلات عید نوروز و ضمائم آن تمام شده است و این اولین جلسه بعد از عید است.