با لگد در کالسو باز کردم و وارد شدم با دیدن جای خالی استاد لبخند پهنی زدم و سمت صندلی عزیزم رفتم _بازم احمدی نیومده؟؟؟اها دیشب اخرین شب تعطیالت عید بوده حتما خوابش گرفته رو چی _رو چی؟ متعجب سمت مردی برگشتم انگار دانشجوی جدید بود تا حاال ندیده بودمش ولی با همین یک کلمش خنده ها قطع شد متعجب نگاهی به بچه ها انداختم با دیدن هانیه)دوست صمیمیم(که برام چشم و ابرو میومد قیافم درهم شد و چینی به دماغم دادم _چته دختر بلندتر حرف بزن خب _خانم مهرپور درسته یا نه؟ +یا نه دوباره صدای خنده ها بلند شد _خوشمزه فکر نمیکنی این طرز وارد شدن به کالس اونم با لگد برای یه دختر مناسب باشه؟ +واال من وقت ندارم اینقد فکر کنم تو خوب فک کن به منم بگو دوباره صدای خنده ها بلند شد و پسره قرمز تر شد _خیلی خب خانم مهرپور شما دیر اومدید و ظاهرا متوجه عرایض بنده نشدید نگهدارنده هستم اقای نگهدارنده استاد…. +ببین بچه خوشگل نگهدارنده یا بدون نگهدارنده من قصد دوستی ندارم جمع کن برو اونور با انگشتی که درست توی کمرم فرو رفت ایی گفتم و سمت هانیه برگشتم _ای بمیری چته؟اخه اینقد اسکله روز اولیه که اومده دانشگاهمون وایساده جلوم میگه نگهدارنده است و فالن اخه کدوم خری روز اول پیشنهاد دوستی میده با این حرفم انگار رنگ هانیه عین هو گچ شد +پیشنهاد دوستی کدومه دختر رو به پسره لبخند پر استرسی زد و ادامه داد _ایشون چیزن دیگه چیز اهوم +چی خب چرا همچین حرف میزنی فلجه؟شیرین عقله؟مریضه؟ دوباره رو به مرده لبخند زوری زد و پر استرس نگاهشو بهم دوخت +ایشون استادمونه خواهری ساکت دیگه متعجب سمت پسره برگشتم _کی!!!!این ببو؟ قهقه زدم و از شدت خنده دستمو روی دلم گذاشتم که …… part2# سکوت عجیبی حکم فرما شد بعد اینکه حسابی خندیدم و دلو رودم قاطی شد سرمو باال اواردم دست به سینه وایساده بود و پاشم پشت پاش انداخته بود و تمام بچه ها سمت من برگشته بودن _بیرون میدونستم دقیقا با منه و هر عکس العملم باعث میشه بدجور زایه شم پامو پشت پام انداختم و جذومو باز کردم که درست باالی سرم قرار گرفت _زبونتو موش خورده بازم جوابی ندادم که سرشو جلوتر اوارد جوری که سرش درست باالی سرم قرار داشت و یقش درست رو به روی چشمام قرار گرفته بود و بوی عطرش هر ادمی رو مست میکرد گرمم شده بود مقنمو چند مرتبه تکون دادم که همزمان باهاش چشم تو چشم شدم نمیدونم یهو چش شد ولی اخمی کرد و عقب رفت انگار حتی یادش رفت که میخواست بیرونم کنه _خیلی خب همونطور که گفتم…. دهنم که هنوزم باز مونده بود توسط هانیه بسته شد نمیدونم چرا ولی کنجکاو شدم یهو چش شد چرا اخم کرد و……. part3# چرا بیخیال بیرون کردنم شد ولی همه اینا به کنار تالفی این زایه کردناشو بدجوری پس میده اگه نه اسم من شبنم نیست نیم ساعتی گذشته بود و هنوز داشت توضیح میداد اخه یکی نیس بگه درست اولین روز بعد تعطیالت چه خبرته نگاهمو به هانیه دوختم که انگار اونم چرتش گرفته بود _پیس پیس هییی چه خبره پس خانم مهرانی +زایمان کرده با این حرفش کم مونده بود چشام از حدقه دراد _ای بابا نوبره بخدا شوهرشم چه کمری داره ها هر شب عملیات دارن این چندمی بود؟؟؟؟ +فک نمیکنی این حرفا واسه سن تو درست نیس حتی قدرت نداشتم به پشت سرم نگاه کنم ولی اونم پرو تر از این حرفا بود قدم برداشت و درست رو به روم وایساد _هوممم؟؟؟ +مگه نگفتی من ترشیدم حاال میگی این حرفا زوده _خب هنوز سر حرفم هستم رو به بچه ها کرد _برای امروز کافیه خسته نباشید همه بلند شدن و هر کس به طرفی رفت
اشتراک گذاری
596 روز پيش
abbas alimirzaiy
5,357 views
تومان25,000Original price was: تومان25,000.تومان24,500Current price is: تومان24,500.
سایت پارسی رمان یک مرجع معتبر برای خرید بهترین رمان های ایرانو جهان لطفا با ما همراه باشید به زودی اپ بزرگ ما هم فعال خواهد شد که امکانات بی نظیری برای شما خواد داشت ... منتظر باشید ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پارسی رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.