رمان غبار pdf رمان غبار pdf نویسنده: مهدیه_بخشی ژانر: عاشقانه خلاصه: از داستان زندگانی دختری به نام مهراست که در موقعیتی بدی از زندگی مجبور به ازدواجی می شود که باب میل خودش و خانواده اش نیست، در میانه‌های این داستان راز سر نهفته‌ی مهرا فاش می‌شود و اتفاقات پر از تعلیق و پر از غافلگیری توی داستان شکل می‌گیرد که ...

رمان ان روز که بیایی pdf رمان ان روز که بیایی pdf نویسنده: مهدیه_بخشی ژانر: عاشقانه خلاصه: صدای برخورد قطره های باران به شیشه عجیب دلم را زیر و رو می کرد. نگاه کردن به قد و قامتش که آن پایین ایستاده و زیر باران خیس شده بود عجیب دلم را هوایی می کرد . هوایی لمس آغوش گرمش هوایی به مشام کشیدن عطر تنش. هوایی حوالی دستان پر مهرش... اما او همانند روزگار فراموشی ام من را از یاد برده بود. عجیب دلم هوای نگاه پر عشقش را کرده بود. اشک هایم بی قرار به وسعت تمام صورتم می بارید. سرش را که بالا آورد و با همین فاصله ...

رمان عهدی که زیر سقف اسمان بستیم pdf رمان عهدی که زیر سقف اسمان بستیم pdf نویسنده: مهدیه_بخشی ژانر: عاشقانه خلاصه: داستانمون درباره‌ی دختری منزوی و غمگینه که تمام روابط اجتماعیش به پسرخاله‌ها و دوست قدیمی‌اش خاتمه پیدا می‌کند. دختری که در کنار خاله‌ی سرد و بی مهرش در یک عمارت ارثیه‌ای زندگی می‌کند. او یک روز به طور اتفاقی متوجه می‌شود که خاله اش، تمام ارثیه و سهمش را از سود کارخانه‌ی پدربزرگش را در بانک بلوکه کرده و قصد برگرداندن به او را ندارد. همین موضوع باعث می‌شود دخترک ساکت و ساده آنقدر سرکش شود که ماشین مورد علاقه‌ی قدیمی خاله‌ش را از توی حیاط بردارد ...

رمان ابی تر از اب pdf رمان ابی تر از اب pdf نویسنده: مهدیه_بخشی ژانر: عاشقانه خلاصه: صدایی مغزِ نیمه هوشیارم را برای بیدار شدن قلقلک می داد اما خستگی زیاد، این اجازه رابه پلک هایم نمی داد که از هم گشوده شوند. اما...اما...با حس گرمایی بر روی گونه ام ...تمام سیگنال های وحشت و ترس به مغزم مخابره شدند و یکباره چشم هایم خود به خود گشوده شدند . و همانند یک آدم آهنی ،یکراست از حالت دراز کش به نشسته تغییر موضع دادم. آنقدر ترسیده و بی درنگ از جا بلند شدم که یک آن سرگیجه ی شدیدی ،به سر ومغزم هجوم آورد...مثل کسی که ...

• جدید ها
• نظرات
• تگ ها