دانلود رمان سنگ و تیشه
خلاصه داستان: این رمان درباره زندگیه یک خانواده است.
زنی به نام لیدا، مردی به نام رامین، پسری به نام رامتین و برادر رامین که رادین نام داره.
به اجبار، به خاطر یک رسمی که از قدیم بوده، به خاطر حفظ فرزند، به خاطر حس قشنگ مادر بودن…
لیدا مجبور است تن به خواسته ای بدهد که به اون راضی نیست، مجبور است به اجرای خواسته زورگویی افراد از خود راضی…
قسمتی از رمان سنگ و تیشه
“لیدا”
درد و دلم رو باهاش کردم… از سختی هایى که تو این یک سال کشیدم براش گفتم… از نگرانی هام… از فشارهای زندگی… از زورگویى ...
دانلود رمان نفوذ دو ناشناس
خلاصه داستان: برای بسیاری از انسان ها مهم است که به هدف و آرزوشون برسند.
به طوری که این رویاها یا آرزوها گاهی باعث گذشتن از خیلی چیزا و حتی خانواده می شود.
و من رستا راد فر تنها دختر خانواده ی رادفر برای رسیدن به هدفم نه تنها از همه چیزم بلکه از خانوادم گذشتم.
تا به هدف اصلیم که سال ها تو ذهنم نقشه ی اونو کشیدم برسم.
قسمتی از رمان نفوذ دو ناشناس
_خانوم خانوم…
با صدای پسر فروشنده به خودم اومدم گفتم چند شد؟
_قابلی نداره سه هزار تومان.
از تو کیفم پنج هزار تومان درآوردم دادم به ماهی فروش، تنگ ...
دانلود رمان خاطرات خوب دیروز
خلاصه داستان: داستان زندگی یک دختر که با پنهان کاری و دروغ، سعی در حفظ رابطه و زندگی و عشق بین خود و همسرش دارد.
اما او غافل از گذشته ای که سایه اش همیشه آدمی را تعقیب می کند، بی اعتنا به همه چیز و با خیالی آسوده زندگی می کند.
اما سرانجام در یک شب نفرت انگیز، تمامی رازها و پنهان کاری ها و دروغ هایش برملا می شود و نقاب از صورتش کنار می رود و چهره و ذات حقیقی او آشکار می شود.
حالا باید دید که دخترک در رقابت بین عشق و نفرت، پیروز خواهد ...
دانلود رمان بانوی جنگل
خلاصه داستان: خانواده ی پدر هدیه یکی از بزرگترین ثروتمندان شهر هستند.
آنها به خاطر اختلافاتی او را طرد کرده بودند.
با مرگ شوهر عمه از پدرش به همراه خانواده برای شرکت در مراسم ختم و بازگشت دوباره به خانواده دعوت می کنند.
طرز زندگی بسیار اشرافی و آداب و رسوم آن، در خانه عمه بسیار برای هدیه عجیب و جالب به نظر می رسد و از آن عجیب تر پسر بزرگ عمه یعنی فرهاد است که گویی بدون این که چیزی بگویی از آنچه در سرت می گذرد و یا در اطرافت اتفاق می افتد با خبر است!
زیرا فرهاد دارای ...
دانلود رمان الهه ناز
خلاصه داستان: داستان رمان الهه ناز سرگذشت دو خواهر دوقلوی زیبا، دلشکسته و عاشق، به نام های گیتی و گیسو است.
گیتی خواهر بزرگتر، بنا به حس مسئولیت میخواهد با چنگ و دندان گیسو، این یادگار خانوادگی را به خوشبختی نزدیکتر کند.
بنابراین به جای او پرستاری از بیماری را به عهده میگیرد.
با ورود این دختر به قصر بلورین منصور که دست روزگار او را نیز بارها محک زده، بازی دیگر تقدیر شروع میشود و عشقی متولد میشد.
اما آتش حسادت مهره این بازی را کیش و مات میکند و…
قسمتی از رمان الهه ناز
روزها بی توجه به ما می گذرند.
زمان به ...
دانلود رمان پرچین عشق
خلاصه داستان: سال هاست که پرنیا چند جمعه در میان به همراه پدر خود بر سر مزار مادرش می آیند.
برایش فاتحه ای می خوانند و بعد از اینکه “سعید سالاری” یعنی همان پدر پرنیا لحظاتی چند به دور دست ها می نگرد و گاهی نم اشک هایش را با پشت دست پاک می کند و زمزمه هایی با کسی که سال هاست در زیر خروارها خاک خوابیده است می کند بلند می شود و…
قسمتی از رمان پرچین عشق
بارها پرنیا کنجکاوانه از پدرش می پرسد، پس پدر کی می خواین به سوال های بی جوابم پاسخ بدین؟
چرا پرده از ...
دانلود رمان قاتل تاریکی
خلاصه داستان: دختری سرخورده و تنها، دختری از جنس سادگی…
او در مسیری قرار می گیرد که هر دو سر آن باخت است.
رفتن و نرفتن هر دو یک حکم را برایش رقم خواهد زد؟
دختری برای پرداخت بدهی اش به مردی برای قتل آموزش می بینه تا انتقام مردی رو بگیره که در حقیقت…
قسمتی از رمان قاتل تاریکی
دیگه جونی توی پاهام نمونده بود.
وسط یک نخلستان در جنوب بودیم و هوا به شدت گرم بود.
اگر می گرفتنمون کارمون تموم بود!
یا کشته می شدیم یا باید تا آخر عمرمون آب خنک می خوردیم.
نگاهی به اطرافم انداختم.
سحر پشت سرم و لیلا جلوم در ...
دانلود رمان کابوس تاریک
خلاصه داستان: داستان این رمان در مورد دختر کنجکاوی به نام آلیس است که یک شب از خانه می رود.
ولی بیرون خانه چیزهایی می بیند که نباید می دید.
و همین باعث میشه که مسیر زندگیش به کل عوض شود.
قسمتی از رمان کابوس تاریک
زل زده بودم به در تراس اتاقم که باز گذاشته بودم و آروم آروم موهام رو شونه می کردم.
فردا یکشنبه بود و می تونستم امشب بزنم بیرون و فردا راحت بخوابم.
به ساعت نگاه کردم ۲۳:۴۰ دقیقه صدای تقه ی در اومد و بعدش صدای مامان که گفت آلیس خوابی؟
_ نه مامان دارم موهامو شونه می کنم ...
دانلود رمان دستخط خدا
خلاصه داستان: تمام این هفت سال رنج را با خود می اندیشیدم که از نعمت مادر شدن محروم بودم.
چقدر خوشحال بودم از حسی که داشتم، چقدر خوب است گاهی اجاق زندگی ات کور باشد.
به او فهماندم…
به کثیف ترین مرد در زندگیم فهماندم که از من ثمره ای نیست.
آدمها چیزهایی را که به نفعشان باشد خوب می فهمند و خدا نکند اگر نفعی داشته باشی، به روی خود نمی آورند که روزی مسایل سخت هندسه را هم از بر می کردندا
زن گرفت زنه دوم، اما این بار به نفع من تمام شد.
بگذار اصلاح کنم آدم ها گاهی ناخواسته هم ...
سایت پارسی رمان یک مرجع معتبر برای خرید بهترین رمان های ایرانو جهان لطفا با ما همراه باشید به زودی اپ بزرگ ما هم فعال خواهد شد که امکانات بی نظیری برای شما خواد داشت ... منتظر باشید ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پارسی رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.