رمان محجور pdf
خلاصه: دوست داشتم این لحظه ها را هی کِش بدهم؛
لحظه هایی که فقط مختص خودمان بود. یک جمع دو نفره کوچک که هیچ چیز نمی توانست در آن راه یابد،
حتی افکار مرموذی که همیشه در حال تلاش بودند
تا ما از بودن هم لذت نبریم. -با شما بودم!
لب روی هم فشردم.
آهسته به سمتش رفتم و سرم را روی شانه کج کردم: -می شه ببوسمت؟ قبل از این که حرفی بزند خودم را روی صورتش وِل دادم
و محکم گونه اش را بوسیدم. دستانش را روی بازوهایم قرار داد و با فشاری
آرامی مرا به سینه اش چسباند. ارسلان بهتر از من بلد بود کیش و ماتم کند: بوسه ی ...
سایت پارسی رمان یک مرجع معتبر برای خرید بهترین رمان های ایرانو جهان لطفا با ما همراه باشید به زودی اپ بزرگ ما هم فعال خواهد شد که امکانات بی نظیری برای شما خواد داشت ... منتظر باشید ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پارسی رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.