دانلود رمان زمستان داغ
خلاصه رمان : سارا دختری است که از کودکی به پسرعمه اش پرهام علاقه مند می شود و از رفتارهای پرهام احساس می کند که پرهام هم به او علاقه مند شده است.
اما در کمال ناباوری پرهام با لعیا ازدواج می کند و سارا که از این ماجرا شوکه است، احساس می کند که دیگر هیچوقت نمی تواند ازدواج کند و این عقیده، سارا را در مسیر دیگری از زندگی قرار می دهد…
قسمتی از متن رمان زمستان داغ
_عروس، دوماد اومدن!
صدای پر از شادی پردیس بود که اومدن پرهام و لعیا رو خبر می داد.
تمام کسانی که توی سالن ...
دانلود رمان زندگی سیگاری
خلاصه رمان : رمانی عاشقانه، پلیسی و پر از راز که ناخواسته چیزی را می فهمد که آن را به مرز اسارت و اجبارها می کشاند.
دانسته های اشتباه همراز آن را وارد زندگی دود گرفته و خاکستری پسری می کند که همه ازش نا امید شده اند.
زندگی مان را بر پایه سیگار ساختیم و بر روی خاکستر یکدیگر قدم گذاشتیم.
بدان این که خودمان متوجه شویم با هر بار له کردن یکدیگر خود را خاکستر می سازیم…
قسمتی از متن رمان زندگی سیگاری
کلاه تولد را بر سر آروان گذاشتن و با ذوق به پسرک پنج ساله ی خود نگریستند.
مریلا سر ...
دانلود رمان زندگی آذر
خلاصه رمان : این رمان بر اساس زندگی واقعی نوشته شده است.
درباره ی دختری به اسم آذر که قربانی اشتباهی که پدرش در گذشته در حق خواهرش انجام داده می شود و مهره بازی انتقام سخت خواهرزاده پدرش، او عاشق پسری می شود که سعی در نابودی خانواده اش دارد.
ولی میان راه متوجه می شود که یک بازیچه بیش نبوده، و با پسری نامزد می کند که از کوچکی ازش می ترسیده و آن را کابوس مرگ خودش می داند.
یک ماه از نامزدیش می گذره و یک سفر خانوادگی پیش می آید.
که داخل مسیر کوهستانی تصادفی رخ می ...
دانلود رمان عاشقی بعد از فراموشی
خلاصه رمان : همان طور که در جلد اول رمان مطالعه کردید آذر برای این که از دست امین خلاص بشود با نقشه پریسا پیش می رود.
ولی میان راه عاشق شاهرخ می شود.
بابای آذر با نامزدی امین و آذر موافقت خودش را اعلام می کند.
تا اینکه امین، آذر را موقع پیاده شدن از ماشین شاهرخ می بیند و در طی این ماجراها امین آذر را متهم به ناپاک بودن می کند و بینشون دعوایی پیش میاد که آذر بیشتر از امین متنفر می شود.
و این دعوای بینشون باعث می شود آذر تشنج کند و راهی بیمارستان ...
دانلود رمان سایه ی هیچکس
خلاصه رمان : خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد، نخواست او به من خسته بی گمان برسد…
شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت، کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد…
چه می کنی؟ اگر او را که خواستی یک عمر، به راحتی کسی از راه ناگهان برسد…
رها کنی برود از دلت جدا باشد، به آنکه دوست ترش داشته، به آن برسد…
رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند، خبر به دورترین نقطه جهان برسد…
گلایه ای نکنی، بغض خویش را بخوری، که هق هقِ تو مبادا به گوششان برسد…
خدا کند که نه…! نفرین نمی کنم. نکند، ...
دانلود رمان آماج
خلاصه رمان : داستان راجع به خانوادهای هست که دختر بزرگتر، وظیفه ی مراقبت از دو خواهر و زن برادرش را دارد.
توی هر درگیری، دخترک آسیبی می بیند، ولی همچنان پابرجاست.
صبوری می کنه و سعی دارد تمام اتفاقات زندگیش رو بعد از دست دادن سومین رکن اساسی خانواده اش، بی دردسر و با آرامش پشت سر بذاره، اما دردسرهاش یکی دو تا نیست و آزار روحی فراوانی می بیند.
برای خوب بودن حالش تلاشی نمی کند و تمام فکرش حول و حوش خواهرهاش میگذرد.
زندگی رو به خودش زهر می کند تا خواهرهاش زندگی خوبی داشته باشند.
داخل نشریه ای مشغول کار ...
دانلود رمان عصر یخبندان
خلاصه رمان : نیل دانشجوی رشته ادبیات است و در حال نوشتن رمانی به نام عصر یخبندان و در حمایت از قربانیان اسید پاشی.
او که تاکنون زندگی روزمره ای همراه با مادرش داشته، با ازدواج دوباره ی مادرش وارد ماجراهایی می شود که خودش به تنهایی نمی تواند از پس آن ها بر بیاید…
قسمتی از متن رمان عصر یخبندان
آفتاب جان سوز و داغ دومین فصل سال چشمانم را وادار به بسته شدن می کند.
کاش یکی پیدا شود و به این خورشید بگوید انقدر با نگاه پر ترحمت دل ما را نلرزان!
خسته و بی رمق راه طولانی کوچه را ...
دانلود رمان تاراج
خلاصه رمان : دختری که بی محبت پدر زیر دست ناپدری بزرگ شد…
دختری که روی پای خود ایستاد و زیر بار حقارت نرفت…
نابرادری که قاتل شد و اعدام شد…
دختری هم لکه دار شد…
و مردی برای انتقام برخاست و هدفی جز به تاراج بردن جان و روح ”یغما“ ندارد…
قسمتی از متن رمان تاراج
ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺑﯿﻦ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﻓﺮودﮔﺎه ﺑﻮد.
ﺷﻠﻮﻏﯽ ﺑﺮاﯾﺶ ﮐﻢ ﺑﻮد، ﻏﻮﻏﺎ ﺑﻮد اﯾﻨﺠﺎ…
و آن ﺣﺪﯾﺚ آب زﯾﺮ ﮐﺎه ﺧﻮب می داﻧﺴﺖ در اﯾﻦ ﻓﺮودﮔﺎه ﭼﻪ شلوغیه وحشتناکی اﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺮا ﻓﺮﺳﺘﺎد دﻧﺒﺎل ﻣﺤﻤﺪ و ﺧﻮد در ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻧﺸﺴﺖ.
ﺑﻪ دور و اطرافم ﻧﮕﺎه ﮐﺮدم…
ﭘﺮوازش ﮐﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮد، ﭘﺲ ﮐﺠﺎ ﻣﺎﻧﺪه ﺑﻮد…؟
ﻣﺮدی ﺳﯿﺎه ...
دانلود رمان دختر کرد
قسمتی از متن رمان دختر کرد
باران به شدت می بارید.
انگار می گریست. زمین می لرزید و آنجا آن دورها جنگل با صدایی غم انگیز می رنجید و زاری می کرد.
طوفان چهره در هم کشیده بود و آسمان را می ترساند.
زمین با ترس و وحشت خاموش بود، ولی بر فراز آن غرش رعد، وحشیانه فریاد می کشید.
ابرهای سیاه شعله ور می شدند و بی محابا می باریدند.
برق هایی که از آسمان جستن می گرفت گویی جرأت و جسارت را در هر کسی می کشت.
طوفان حمله می کرد و با رحم و دوستی بیگانه بود.
آسمان تیره و عبوس مانده ...
سایت پارسی رمان یک مرجع معتبر برای خرید بهترین رمان های ایرانو جهان لطفا با ما همراه باشید به زودی اپ بزرگ ما هم فعال خواهد شد که امکانات بی نظیری برای شما خواد داشت ... منتظر باشید ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پارسی رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.