یاس دختر دبیرستانی عاشق یه دندون پزشکی که ده سال از خودش بزرگتره میشه و هرکاری میکنه تا خودشو به این دندون پزشک نزدیک کنه توی این راه اتفاقات زیادی میفته… آیا مهام هم به یاس علاقمند میشه؟ یا پسش میزنه و میگه یاس فقط یه بچست؟
عاشقانه ای از الهه ناز
پارت های رایگان رمان :
❤️💛💚💜💙 اَه بخشکی شانس حالا من چجوری تا امشب منتظر بمونم؟توی همین فکرا بودم که گوشیم زنگ خورد
مهام بود…چقدر توی همین فاصله کوتاه دلم براش تنگ شده بود
-جانم؟
مهام-یه شبی پر از همه کس همه جا پریشونی اومدی منو از همه کس همه جا جدا کردی منو از قفس شب تیره گرفتیوبردی باطلوع سحر توهوای خودت رها کردی
داشت برام آهنگ میخوند الهی قربونش برم ادامشو خودم خوندم
-چی از خاک این دنیا میخوام وقتی که تورا دارم خیلی وقته دارم زندگیمو تو دستات میکارم
اینجاشو دوتایی با هم خوندیم
-مرا نرهان زِ خود زِخود نکنم جدا جدانشوم زِ تو که مرا رهایی نیست رهایی نیست
بلند بلند خندیدم
مهام-الهی قربون خندههات برم
-سلام عزیزم
مهام-سلام خانم خوانندهی من خوبی؟
-وقتی صداتو شنیدم عالی شدم
مهام-باید اونجا بودم گازت میگرفتم
باکلی عشوه گفتم-دلت میاد؟
مهام-تا قبل از اینکه اینو بگی دلم میومد الان نه
-مهاااااام؟
مهام-جانم؟
-اذیت نکن دیگه
مهام-باشه اذیت نمیکنم…ولی خوب آهنگ رو همراهی کردیاااا
-بعله دیگه چی فکر کردی؟مااینیم
مهام-الان داری چیکار میکنی؟
-دارم با تو صحبت میکنم
مهام پقی زد زیر خنده-به غیر از اینکه با من حرف بزنی
با لحن وسوسه انگیزی گفتم:اووووممم حموم بودم تازه از حموم اومدم بیرون داشتم لباس میپوشیدم که تو زنگ زدی
مهام-یعنی الان لباس تنت نیست؟
-چرا یه حوله دورمه
نفس کشیدناش نامنظم شدریز ریز میخندیدم
مهام-اووووف یاس حیف که نمیتونم مطب رو ول کنم وگرنه میومدم خونتون
-خب بعد مطب بیا
مهام-تحریکم نکن…مامانت اینا نمیگن چرا انقدر این پسره اونجا پلاسه؟آخ الان توی اون حوله چه جیگری شده باشی
❤️💛💚💜💙 -سیبیلات در چه حالن؟ بعد بلند زدم زیر خنده
مهام-آره خب اذیتم کن فعلا دور دور تواِ موقعش که بشه میفهمی
-نمیییییییذارممممم
مهام-حالا میبینیم
-مهام چجوری انقد باهام صحبت میکنی؟کسی نمیاد داخل؟
مهام-خب توی اتاقمم فعلا کسی نیومده
بعد یکم مکثگفت:یاس فکرم مشغوله برو لباس بپوش حواسم پرت شده نمیتونم به کارام برسم
بلند خندیدم
مهام-فدای خنده هات بشم خانومم
باعشوه گفتم:مهااااام؟
مهام-جونم عشقم؟اونجوری صدام نکن
-میگم
مهام-بگو عزیزم
-اووووم دختر زیاد میان پیشت واسه دندوناشون؟
مهام-چی بگم؟کدومو بگم؟
-چیییییییییی؟یعنی خیلی میان؟
بغض کردم مهام رو جز من کسی نباید ببینه جز من کسی نباید باهاش حرف بزنه
مهام-آره خیلی تازه یه دختر خیلی خوشگل بود رفت
دیگه داشت گریم میگرفت دست خودم نبود حسود بودن
-اِ؟خیلی خوشگل نه؟باشه برو باهمون خوشگلا صحبت کن
قطع نکردم…میدونستم بچه بازیه اگه قطع کنم
مهام-رفتن اگه بودن باهاشون صحبت میکردم
دیگه گریم گرفت واقعا دست خودم نبود حس مالکیت داشت دیوونم میکرد
یه قطره اشک از گوشه چشمام چکید پایین
-باشه پس برو منتظر بمون تا یه خوشگل دیگه بیاد باهاش صحبت کن
متوجه لرزش صدام شد با تعجب اسممو صدا کرد
مهام-یااااس؟
حرف نزدم
مهام-با توام یاس
-هوم؟
مهام-تو داری گریه میکنی؟
-نه برای چی باید گریه کنم؟ ناخوآگاه به هق هق افتادم بروبا همونا صحبت کن
❤️💛💚💜💙 مهام-یاس من اگه قرار بود با اونا گرم بگیرم که منم میشدم یکی مثل اونا دیوونهی من،من فقط تورو میخوام میفهمی؟
داشتم باهات شوخی میکردممیدونستم دل نازکی ولی نه تا این حد
-خب…خب تو خیلی جدی گفتی
مهام
-آرهولیاونم شوخی بود آخ اگه اونجا بودم بغلت میکردم
-فعلاکه من دارم قهر میکنم
بلندبلند خندید
مهام-باشه برو قهر کن ولی حق نداری باهام حرف نزنی فهمیدی؟
-نچ
مهام-خیلی دوست دارم عزیزم خیلی
-منم دوست دارم مهام
مهام-فقط منتظرم این سه روز بگذره و تو برای همیشه مال من بشی خانومم
دوباره دلم ضعف رفت
-برو به کارت برس عزیزم مزاحمت نمیشم حواست پرت میشه
مهام-حواسم به اندازه کافی پرت شده تو برو لباستو بپوش الان مگه این حواس لامصبم سر جاش میاد؟
-نه باباچه ایرادی؟مامان میخوام شام رو خودم درست کنم
مامان-باشه عزیزم چی میخوای درست کنی؟
❤️💛💚💜💙 -سالاد اندونزی و پیتزا خوبه؟
مامان-آره عزیزم موادش همه توی یخچال هست من کمکت نکنم!؟
-نه مامانی همشو خودم میخوام درست کنم راستی مامان؟
مامان-جانم؟
-پنیر ماسکارپونه داریم؟
مامان-چیکار کنی؟
-تیرامیسو درست کنم
مامان-نه عزیزم الان میرم میخرم
-باشه پس دلسترم بخر
مامان-باشه چیز دیگه ای لازم نداری؟
-یه بسته بیسکوییت هم بخر
مامان-باشه من رفتم
مامان رفت منم وسایل پیتزا رو گرفتم تا ریز ریز کنم تا ریز کنم اومد
از توی آشپزخونه داد زدم-مامان پنیر ماسکارپونه داشتن؟
دیدم جواب نمیده مگه مامان نبود؟منم چون پشتم به اپن بود و روی میز نشسته بودم برنگشتم توی هال رو نگاه کنم تو همون حالت که داشتم قارچ رو خورد میکردم گفتم:ماماااااااان
دیدم باز جواب نمیده…برگشتم و از چیزی که دیدم شکه شدم واااای خدای من
دوباره رفتم توی بغلش اصلا یادم رفته بود مامان قراره بیاد یهو به شدت سرمو آوردم بالا که خورد به فک مهام
مهام-آخ
-خاک رس بر سرم
مهام-چرا؟
-اولا اینکه فکتو خورد کردم دوما مامان الان میاااااااد
مهام-خب بیاد
-میخوای بدبختم کنی؟
دستشو گرفتم به زور کشیدمش لامصب تکون نمیخورد
-مهام راه بیا الان میاد
یه ذره راه اومد دیدم نمیشه رفتم پشتش و هلش دادم…
-الان داری منو اذیت میکنی نه؟
مهام-اوهوم
-تخس
انقد هولش دادم تا بالاخره رسیدیم بالادر اتاقمو باز کردمو هلش دادم تو
مامان-یاااااااااس
آروم گفتم-بدبخت شدم
❤️💛💚💜💙 مهام-خدا نکنه
اینارو با پچ پچ میگفتیم
-تو حرف نزن میشنوه صداتو
مهام-خب بشنوه دهنشو باز کرد که داد بزنه جلوی دهنشو گرفتم
-میری تو صدات در نمیاد تا من بیام اوکی؟
چشماش درشت شده بود
آروم تر گفتم:مهام لطفا
یه چیزای نامفهومی میگفت
مامان-یاااااااااااس
-بعله مامان بالام دارم میام
بدبختیش اینجا بود ما پیش در بودیم بالا به پایین دید داشت
خودم رفتم تو و دستمو آروم برداشتم تو همون حال بهش گفتم:مهام من الان دستمو برمیدارم تو آروم باش تا من برگردم باشه؟
سرشو تکون داد برداشتم دستمو دیدم دهنش برای داد زدن باز شد که دوباره دستمو جلوی دهنش گذاشتم و با لبخند حرص دراری غریدم:
-مهام میکشمت بذار فقط مامان بره
-برمیدارم دستمو چیزی نگودیگه
سرشو به معنیه نه تکون داد
دیدم اینجوری نمیشه نزدیک تر رفتم سرمو توی گودیه گردنش فرو کردم بعد سرمو آوردم بالا و لالهی گوششو بوسیدم
چشماش خمار شده بود پس کارم گرفت دستمو برداشتم
مهام-اوووووف دختر کشتی منو نفسم گرفت
چشمامو مثل گربهی شرک کردمو گفتم:چیزی نگو باشه؟
❤️💛💚💜💙 با لبخند بهم خیره شد منم لبخند زدم مهام-میخواستم اذیتت کنم من که هیچوقت داد نمیزنم برو ولی زود برگرد کارتو نیمه تموم گذاشتی
داشتم فکر میکردم کدوم کار که به گوشش دست کشید من اصلا خجالتی نیستم ولی با اینکارش خجالت کشیدم و سرمو انداختم پایین
چونمو گرفت و سرمو آورد بالا
مهام-هیچوقت…هیچوقت پیش من خجالت نکش فهمیدی!؟
سرمو تکون دادم…داشتم میرفتم سمت در که به حالت دلنشینی صدام کرد عاشق صدای بمش بودم
مهام-یاسم؟
برگشتم سمتش:جون یاس؟
مهام
-خیلی دوست دارم خیلی زیاد
-من بیشتر آقای سیبیلو
خیز برداشت سمتم بدو رفتم بیرون و درو بستم همون حالت مامان رو صدا کردم
-مامان؟
مامان-بله کجایی تو؟
-اینجام خریدی؟
مامان-آره بیا
رفتم توی آشپزخونه
مامان
-همینه؟
-آره همینه مامان جونم مرسی رفتم لپشو بوسیدم
خداروشکر نپرسید بالا چیکار میکردم
یکی از قشنگ ترین پارت های رمان :
🌸🌼🌺🌻💐🌷🌹 «سه سال بعد»
بالاخره مهام منو گیرآورد و مشغول معاشقه بودیم ڪه یهو محڪم در باز شد
-ممنی؟
مهام با حرص پتو رو ڪشید روی من و زیر لب یه لعنتی گفت خندمگرفته بود از دست این وروجڪ نمیتونستیم تڪون بخوریم اینو باباش همش درگیر بودن همش من باید پیشش میخوابیدم
با خندهگفتم؛جان مامانی؟
با لحن بچه گونه ای گفت:تو مگه پیش من نبودی؟
-چرا عزیزم بودم…منتظر موندم تو خواب بری
-خب باید پیش من لالا تنی دیجه من میتلسم تنهایی چلا اومدی پیش ببیی؟؟
مهام با حرص گفت:ای خدا از دست این وروجڪ با زنم هم نمیتونم باشم بچه برو بیرون بذار به زنمون برسیم
طراوت با اخم گفت:عه بابایی نتن ممنی پیش من بود چلا دزدیدیش؟
-تو داری از من میدزدیش زنمم دیگه مال خودم نیست
طراوت بدوبدو اومدروی تخت وخودشو بینمون جا ڪرد و دراز ڪشید:آخیشششش لاحت چدم ببیی دیگه نبینم مامانیمو بگیلیاااا
مهام سرشو توی دستاش گرفت و گفت:ای خداااامن از دست این بچهچیڪار ڪنم برو تو اتاقت بچه عیالمو ڪار دارم
-نوموخوام بلم
خودشو زیر پتو جا ڪرد…دلم ضعف رفت…بعد از چند لحظه صدای نفسای منظمش اومد
من ریز ریز میخندیدم مهام برام خط و نشون میڪشید…قربونش برم خورد تو ذوقش
آخرم بهش قول دادم به شب عاشقونه دیگه رو خودم ترتیب میدم با هم باشیم
طراوت دو سال و یه ماهشه و من دوهفته بعد از اون شب رفتم ازمایش دادم و متوجه شدم باردارم
اسم بچه یلدا هم آرینه و سه سال و چند ماهشه
زندگی داره به هممون لبخند میزنه…آتوسا سه سال دیگه آزاد میشه و منم تا یه سال دیگه دانشگام تموم میشه و برمیگردیم شمال زندگی ڪنیم
خیلی خوشحال بودم و از ته قلبممهامو میپرستم…میدونم اونم نسبت به من همین حسو داره
به زور رفتم طرفش و خودمو توی بغلش جا ڪردم:خیلی دوست دارم آقاییم با سختی به هم رسیدیم ولی هرعشقی با سختیاش قشنگه عاشقتم مرد من
مهام پیشونیمو بوسید و گفت:منن عاشقتم عشق خوشگل من…
ادامه این رمان زیبا را با خرید نسخه کامل آن بخوانید .
سایت پارسی رمان یک مرجع معتبر برای خرید بهترین رمان های ایرانو جهان لطفا با ما همراه باشید به زودی اپ بزرگ ما هم فعال خواهد شد که امکانات بی نظیری برای شما خواد داشت ... منتظر باشید ...
پشتیبانی آنلاین محصول
به گروه واتس اپ ما بپیوندید
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پارسی رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.