توضیحات
رمان اترس فایل کامل
قسمتی از رمان:
کرم و که زد رو تخت نشستم و گفتم:دستت درد نکنه رفتی
در هم بب….
با تعجب بهش نگاه کردم که اومد رو تخت دراز کشید…
ساوش برگشت طرفم و گفت:چیه ؟
با چشمای گرد گفتم:من رو تخت با تو….اااا
با کشیده شدن دستم رو سینه اش افتادم ،نمیدونم چرا مثل این
زن های تازه ازدواج کرده شده بودم…
خواستم از روش بلند شم که دستش و انداخت رو کمرم و به
خودش چسباند.
گفتم:بد نگذره…
نفس عمیقی کشید و گفت:نه تا وقتی که شیشه عمرم کنارمه…
یکم خودم و فاصله دادم گفتم:نمیتونم دلتنگیم میگیره…