توضیحات
رمان شهر زیبا pdf
خلاصه :
به قسمت اعتقاد دارید؟
من نداشتم… هیچوقت نداشتم …
ولی شاید قسمت بود که با بزرگترین
ترس زندگیم رو به رو بشم…
ترس دوباره دیدن کسی
که فراموشش کرده بودم …
آره من سخت ترین کار
دنیا رو انجام داده بودم…
کسی رو فراموش کرده بودم
که اسمش قسم راستم بود…
کسی که خودش اومده بود تو زندگیم ،
خودش زندگیم رو تغییر داده بود
و خودش از زندگیم رفته بود…
من اصلا اهل این صحبتا نبودم…
سرم گرم زندگیم بود…
رمان شهر زیبا pdf
با تنهایی خودم عشق می کردم…
ولی خب می دونید هیچ اتفاقی،
اتفاقی نمی افته!
اومده بود تو زندگیم تا بهم ثابت کنه
منم نقطه ضعف های خودم رو دارم!!
حالا برگشته بود تا به قول
خودش روزای رفته رو جبران کنه…
کسیکه چند سال پیش اعتقاد داشت
ما قسمت هم نبودیم حالا میگفت…