توضیحات
رمان هشتمین رنگین کمان فایل کامل pdf
نویسنده : غزلواره
خلاصه :
هفت سال پیش جلوی هفتصد نفر مهمون بهم انگ زد.
گفت به صورت هم زمان شدم.
گفت سقط جنین داشتم
به زنا و دخترای مراسم گفت مواظب شوهرا و پسراشون باشن
که من یه که لنگه نداره. اینا رو گفت و بعد با بهترین دوستم فرار کرد.
حالا برگشته، تنهاست، پشیمونه و میگه عاشقمه. میگه دوستمو طلاق داده!
ولی من دیگه اون آدم سابق نیستم! از ریشه می سوزونمش!