دانلود رمان لب های خاموش
خلاصه داستان: همیشه مجبور یا شاید در معرض انتخاب هستیم.
انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب دوست، انتخاب همسر و…
در این رمان دختری به نام مدیا تحت شرایطی مجبور به انتخاب همسر میشه شاید هم مجبور به یک معامله میشه و در ادامه…
قسمتی از رمان لب های خاموش
تنها بود، مثل دیروز، مثل خیلی روزهای قبل و البته مثل همیشه.
حتی وقتی پدرش و باران بودند، او احساس تنهایی می کرد.
حتی وقتی یک اقامت دو ساله نزد مادرش و آقا حسام داشت، بیشتر تنها بود.
تنها دلخوشی اش در دنیا چه بود؟ خواهر ناتنی اش آیه یا ویلای چهار صد متری که از پدرش ...
دانلود رمان سرزمین مردگان
خلاصه داستان: چه احساسی داره اگه ظرف یه مدت کوتاه، بفهمی اون چیزی که فکر می کنی نیستی؟
بفهمی که نه تنها مال یه خونواده ی دیگه، بلکه مال یه دنیای دیگه ای!
و بین اون همه آدم که راستگو و دروغگوشون مشخص نیست، مجبور بشی به کسی اعتماد کنی که چندان هم قابل اعتماد نمی دونیش!!
قسمتی از رمان سرزمین مردگان
گاهی وقتا ما آدما فکر میکنیم که یه اتفاق باعث شده همه چیز تغییر کنه.
تمام چیزایی که دور و برمونه، با سرعت سرسام آوری شروع به تغییر کنه و ما بمونیم و جهانی از تغییرات!
اما من میخوام واقع بینانه تر فکر ...
دانلود رمان نفوذ ناپذیر
خلاصه داستان: رائیکا کردانی (kardani) سروان دوم دایره ی جنایی پلیس دختری نفوذ ناپذیر و جدی اما با قلبی مهربان است.
اما به خاطر شخصیت بیرونی وی بسیاری او را نشناخته اند.
رائیکا ماموریت می گیرد برای متوقف ساختن یک گروه به این گروه وارد شود و در این راه باید…
قسمتی از رمان نفوذ ناپذیر
توضیحاتی از نویسنده درباره ی رمان نفوذ ناپذیر: نفوذ ناپذیر یک رمانه مثل خیلی از رمان ها و متفاوت از خیلی رمان ها…
اما رمانه قرار نیست همه چیزش واقعی باشه…
پس اگه دنباله سراسر واقعیت هستی این داستان مناسب تو نیست…
این داستان شخصیت های زیبا داره چون لازم ...
دانلود رمان تمنای وصال
خلاصه داستان: دختری با روحی به لطافت باران، الهه ای بی تمثال در قلمرو عشق…
آمد تا مؤمن به عشقش کند، عشقی حقیقی ورای آدمیان حریص…
آمد تا طعم تلخ و گس مانند زهر تکرارها را از کامش بزداید…
آمد تا زمزمه روز و شبش شبیه لالایی دلنوازی بر لبهایش و کنار گوش او دوست داشتنی ترین تکرارش شود.
“تو فقط عشقی زمینی بودی یا معجزه ای حقیقی تمنای دلم…”
قسمتی از رمان تمنای وصال
صدای سرخوش شادش مانند موجی از انرژی در فضای خانه طنین انداخت.
– سلام! من اومدم. مادر با شنیدن صدای او لبخند به لب آورد.
از بالای کانتر سر کشید و پاسخش ...
دانلود رمان قلب سوخته
خلاصه داستان: این رمان درباره دختری است که یک زندگی معمولی داره ولی در یک شب بارانی اتفاقی براش میافته که سرنوشته شو تغییر میده.
عشق ممنوعی رو تجربه میکنه که راه فراری ازش نداره…
قسمتی از رمان قلب سوخته
با صدای مادرم از خواب بیدار می شم.
_ پاشو دختر چقدر میخوابی مگه تو ساعت ۸ کلاس نداری!
بازم کلاس سر صبح! یکی نیست بگه اگه صبح نمی تونی بیدار شی مگه مرض داری کلاس ور میداری.
تازه داشتم خمیازه میکشیدم که باز مامان صدا کرد!
این دفعه داد میزد سپیده!!
من موندم اول صبحی مامان چه انرژی داره.
از تو اتاق همین جوری که رو تخت ...
دانلود رمان میشا دختر خوناشام
خلاصه داستان: به نام خداوندی که درهمین نزدیکی است.
میشا دختری که خوناشامه. اما از شرقه و کلی فرق داره.
داستان میشا با همه خوناشاما فرق داره.
از جنس ایرانه و با خون و خون ریزی مخالفه.
ولی تقدیرش میشه خون خوردن و تغذیه کردن. تو راهش دوستانش مثل خودش قربانی میشن.
بیشتر موقع ها اگه دقت کرده باشید توی رمان ها یا فیلم های غربی خوناشام هستن.
ولی من یه تصمیم گرفتم این خوناشامو به سبک ایرانی بنویسم.
شخصیت اصلی داستان ما خوناشام هستش امیدوارم خوشتون بیاد.
مثل همیشه به یاری خدا و همراهی شما دوستان میریم که شروع کنیم پس بسم ا…
قسمتی از رمان ...
دانلود رمان کافه شلوغ
خلاصه داستان: اتفاقاتی عجیب و شاید غیر قابل باور، زخم هایی پر درد از نزدیک ترین آدمای زندگیش و بازی عجیب سرنوشت!
چه اتفاقی افتاد؟ چی باعث شد تا همه چی بهم بریزه؟
قربانی های این داستان شاید بی گناه ترین آدمای قصه باشن!
دسیسه و اعتماد بیش از اندازش، ضربه هایی رو به وجود میاره که خیلی کاریه برای همه؛ نه تنها خودش!
اعتمادی که وقتی بریزه همه چیز رو بهم می ریزه! اعتماد فرو ریخته دختری که اسیر دسیسه ها می شه!
دسیسه هایی که اون و زندگی شو نابود می کنه!
راز هایی که با بر ملا شدنشون زندگی شو زیر رو ...
دانلود رمان تو را از خاطرم بردم
خلاصه داستان: داستان رمان ما، قصه مردی تنها و به دور افتاده از احساس است، طی ماجرایی از تمام زنان متنفر میشود و دست تقدیر گره اش میزند به دختری بی آلایش و پر از احساس، اما از یاد رفته!
این بار قهرمان داستان مرد دیگریست، که برای عشقش تا مرز نابودی میجنگد و اما، آیا به وصالش میرسد؟
امیدوارم رمان «تو را از خاطرم بردم» لحظات خوشی رو براتون رقم بزنه…
قسمتی از رمان تو را از خاطرم بردم
فصل اول: *شهاب*
با خشم وارد اتاق خوابم شدم؛ لگد محکمی به در زدم که باعث بسته شدنش شد، دنبال ساک ...
سایت پارسی رمان یک مرجع معتبر برای خرید بهترین رمان های ایرانو جهان لطفا با ما همراه باشید به زودی اپ بزرگ ما هم فعال خواهد شد که امکانات بی نظیری برای شما خواد داشت ... منتظر باشید ...
پشتیبانی آنلاین واتس آپ
به گروه واتس اپ ما بپیوندید
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پارسی رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.