دانلود رمان سایه ی هیچکس
خلاصه رمان : خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد، نخواست او به من خسته بی گمان برسد…
شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت، کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد…
چه می کنی؟ اگر او را که خواستی یک عمر، به راحتی کسی از راه ناگهان برسد…
رها کنی برود از دلت جدا باشد، به آنکه دوست ترش داشته، به آن برسد…
رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند، خبر به دورترین نقطه جهان برسد…
گلایه ای نکنی، بغض خویش را بخوری، که هق هقِ تو مبادا به گوششان برسد…
خدا کند که نه…! نفرین نمی کنم. نکند، ...
دانلود رمان آماج
خلاصه رمان : داستان راجع به خانوادهای هست که دختر بزرگتر، وظیفه ی مراقبت از دو خواهر و زن برادرش را دارد.
توی هر درگیری، دخترک آسیبی می بیند، ولی همچنان پابرجاست.
صبوری می کنه و سعی دارد تمام اتفاقات زندگیش رو بعد از دست دادن سومین رکن اساسی خانواده اش، بی دردسر و با آرامش پشت سر بذاره، اما دردسرهاش یکی دو تا نیست و آزار روحی فراوانی می بیند.
برای خوب بودن حالش تلاشی نمی کند و تمام فکرش حول و حوش خواهرهاش میگذرد.
زندگی رو به خودش زهر می کند تا خواهرهاش زندگی خوبی داشته باشند.
داخل نشریه ای مشغول کار ...
دانلود رمان عصر یخبندان
خلاصه رمان : نیل دانشجوی رشته ادبیات است و در حال نوشتن رمانی به نام عصر یخبندان و در حمایت از قربانیان اسید پاشی.
او که تاکنون زندگی روزمره ای همراه با مادرش داشته، با ازدواج دوباره ی مادرش وارد ماجراهایی می شود که خودش به تنهایی نمی تواند از پس آن ها بر بیاید…
قسمتی از متن رمان عصر یخبندان
آفتاب جان سوز و داغ دومین فصل سال چشمانم را وادار به بسته شدن می کند.
کاش یکی پیدا شود و به این خورشید بگوید انقدر با نگاه پر ترحمت دل ما را نلرزان!
خسته و بی رمق راه طولانی کوچه را ...
دانلود رمان دختر کرد
قسمتی از متن رمان دختر کرد
باران به شدت می بارید.
انگار می گریست. زمین می لرزید و آنجا آن دورها جنگل با صدایی غم انگیز می رنجید و زاری می کرد.
طوفان چهره در هم کشیده بود و آسمان را می ترساند.
زمین با ترس و وحشت خاموش بود، ولی بر فراز آن غرش رعد، وحشیانه فریاد می کشید.
ابرهای سیاه شعله ور می شدند و بی محابا می باریدند.
برق هایی که از آسمان جستن می گرفت گویی جرأت و جسارت را در هر کسی می کشت.
طوفان حمله می کرد و با رحم و دوستی بیگانه بود.
آسمان تیره و عبوس مانده ...
دانلود رمان عشق از جنس خدا
خلاصه رمان : یک دختر چادری با دلی پاک، دختری که در عین نجابت کمی شوخ طبعه.
شوخ طبعی که برای همه شیرین است. این دختر به خاطر شوخی کردن هاش و کمی شیطنتی که دارد درگیر می شود.
درگیر یک کنجکاوی، درگیر یک لجبازی…
و همه ی مسیر زندگیش رو به خاطر یک کنجکاوی و یک لجبازی تغییر می دهد تا اینکه…
قسمتی از متن رمان عشق از جنس خدا
_داری چیکار می کنی؟
روژان – اسم کتابایی ست که از نمایشگاه کتاب می خوام بگیرم و می نویسم.
مهلا – میگم قرار بزاریم باهم بریم یک روز؟
شهاب – من مشکلی ندارم ...
دانلود رمان گیسو
خلاصه رمان : داستان رمان درباره ی دختری است به نام گیسو که برای گرفتن ارث پدرش راهی باغ موروثی پسرعمو هایش می شود.
برای مدتی در آنجا می ماند اما در این مدت اتفاقاتی غیر منتظره برایش می افتد.
اتفاقاتی نظیر قتل، عشق، همچنین دوستی و نفرت…
قسمتی از متن رمان گیسو
ـ گیسو؟ گیسو؟! چند بار باید صدات کنم تا جواب بدی؟
ـ متاسفم! اصلا حواسم نبود، داشتم به اون طرف رودخانه و اون درخت نگاه می کردم.
به یادم میاد کنار اون درخت یه اتاق بود، آره؟ یا دارم اشتباه می کنم؟
ـ اشتباه نمی کنی و سال ها پیش اونجا یک کلبه ...
دانلود رمان آفتاب در حجاب
خلاصه رمان : آفتاب در حجاب روایتی است از زندگی حضرت زینب (س).
از کودکی تا عاشورا تا اسارت و تا وفات.
داستان از کابوس حضرت زینب (س) در کودکی آغاز میشود:
چشم های اشک آلودت را به پیامبر (ص) دوختی، لب برچیدی و گفتی:
“خواب دیدم، خواب پریشان دیدم. دیدم که طوفان به پا شده است، طوفانی که دنیا را تیره و تار کرده است.”
قسمتی از متن رمان آفتاب در حجاب
پریشان و آشفته از خواب پریدى و به سوى پیامبر دویدى.
بغض، راه گلویت را بسته بود، چشم هایت به سرخى نشسته بود، رنگ رویت پریده بود، تمام تنت عرق کرده ...
دانلود رمان کشتی پهلو گرفته
خلاصه رمان : یک بار عایشه گفت: چرا به هر دیدار فاطمه، تو جان دوباره می گیری؟
گفتم: خموش! عایشه! فاطمه بهشت من است، فاطمه کوثر من است، من از فاطمه بوی بهشت می شنوم، فاطمه عین بهشت است، فاطمه جواز بهشت است، رضای من در گروی رضای فاطمه است، رضای خدا در گروی رضای فاطمه است، خشم فاطمه جهنم خداست و رضای فاطمه بهشت خدا…
قسمتی از متن رمان کشتی پهلو گرفته
هیچکس آیا توانسته است غم فاطمه را ـ سلام االله علیها ـ در سوگ پدر به تصویر بکشد؟
جز ناله های بیت الاحزان فاطمه؟
در اندوه جگر سوز علی ...
دانلود رمان مرد گاریچی
خلاصه رمان : داستان این رمان حول محور زندگی مردی می چرخد.
این مرد، می خواهد در روزهای پایانی عمر خود، چند ورق کاغذ را حیف گفتار خود کند، از بدو تولد، تا واپسین لحظات عمر…
قسمتی از متن رمان مرد گاریچی
پلکهایم روی یکدیگر مینشینند، چشمانم را بستهام.
نفس عمیقی میکشم، بسیار عمیق و آرام بازدمم را بیرون میفرستم.
احساس میکنم آمادهام که هرچه خوردهام را یک جا بالا بیاورم، ولی یک بار دیگر این عمل را تکرار میکنم…
دمی عمیق، آنقدر که هوای اطرافم تمام شود، آنقدر که ذره ذره وجودم از این تنفس پاک، استفاده کند و در آخر، بازدمی آرام.
پلکهایم ...
سایت پارسی رمان یک مرجع معتبر برای خرید بهترین رمان های ایرانو جهان لطفا با ما همراه باشید به زودی اپ بزرگ ما هم فعال خواهد شد که امکانات بی نظیری برای شما خواد داشت ... منتظر باشید ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پارسی رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.